گمان نکن تنهایی عذابم داد
گمان نکن تنهایی عذابم داد
به سرزمین دیگری رفتم
به سرزمینی که عاشق نداشت
اززمینش تنها شراب می جوشید
ازدرختانش سیگار
فکرکرده ای می میرم درنبودنت
فکرکرده ای تنها آغوش تو را دارم
همان شب سفرکردم به سرزمین دیگری
سرزمینی سفید سفید
دربستری ازاشکهای زلال
دراغوش فرشته ای رفتم همان شب
چشمانم را بستم که صبح را نبینم در آغوشش
او که مثل تو نبود
مرا با خود برد
وهیچ وقت رهایم نمی کند
فکر کرده ای برمی گردم ؟
#عاشقانه
به سرزمین دیگری رفتم
به سرزمینی که عاشق نداشت
اززمینش تنها شراب می جوشید
ازدرختانش سیگار
فکرکرده ای می میرم درنبودنت
فکرکرده ای تنها آغوش تو را دارم
همان شب سفرکردم به سرزمین دیگری
سرزمینی سفید سفید
دربستری ازاشکهای زلال
دراغوش فرشته ای رفتم همان شب
چشمانم را بستم که صبح را نبینم در آغوشش
او که مثل تو نبود
مرا با خود برد
وهیچ وقت رهایم نمی کند
فکر کرده ای برمی گردم ؟
#عاشقانه
- ۴۸۸
- ۰۴ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط