عاشقانه هایت را برای کسی خرج کن که هنگام ناتوانی برایت تو
عاشقانههایت را برای کسی خرج کن که هنگام ناتوانی برایت توان شود، نه خود دردی بر روی زخمهایت.
برای کسی که اشکهایت حکم مرگش را امضا کند، نه چوب عاجزی بر سرت بکوبد.
عاشق کسی باش که نخواستنت را به هنگام ناراحتی درک کند و برایت بماند، نه انکه به آنی رهایت کند.
عاشق کسی باش که اگر نماندی مدتی، آنقدر بماند که انتظار شرمندهاش شود، نه انکه در ثانیهی نبودت با دیگری باشد.
آری، برای بودن انکه برای بودنت جان میدهد جان فدا باش، نه آنکه دستش را رها کنی هم دست دیگریست.
چون شمع بسوز برای آنکه پروانهوار به دورت بچرخد و روزی اگر خاموش شدی پرتو امیدت شود، نه انکه در نبود شعلهی عشقت هوای عشقی دیگر بر سرش پرسه زند.
انکه بخواهی ریسمان عشقت را به دورش بند زنی تا رهایت نکند، ارزش دلدادگی ندارد.
عشق رابطه ایست دو طرفه، یک طرفه به میدان جنگ رفتن عاقبتی جز یک عمر رنج و پریشانی ندارد.
پس رها کن و بگذار برود انکه برای رفتن تلاش میکند و تو آن را در قلبت حبس کردهای.
ماندنی در میان انبوهی از آدمیان هم فریاد خواستنت را سر میدهد.
پس آزاد کن زندانی محبوس در قلبت را؛
بخواهد میرود، نخواهد هم حتی اگر از دلت رهایش کنی باز هم به آشیانهی قلبت پناه میآورد.
کوتاه گویم، خود را برا رفتنی آشفته نساز و تلاش بیهوده نکن،
آخرش با انبوهی از خستگی بر زمین میخوری، ماندنی نخواهی هم میماند.
#چکامه عشق
#ستایش_قلب_سربی
برای کسی که اشکهایت حکم مرگش را امضا کند، نه چوب عاجزی بر سرت بکوبد.
عاشق کسی باش که نخواستنت را به هنگام ناراحتی درک کند و برایت بماند، نه انکه به آنی رهایت کند.
عاشق کسی باش که اگر نماندی مدتی، آنقدر بماند که انتظار شرمندهاش شود، نه انکه در ثانیهی نبودت با دیگری باشد.
آری، برای بودن انکه برای بودنت جان میدهد جان فدا باش، نه آنکه دستش را رها کنی هم دست دیگریست.
چون شمع بسوز برای آنکه پروانهوار به دورت بچرخد و روزی اگر خاموش شدی پرتو امیدت شود، نه انکه در نبود شعلهی عشقت هوای عشقی دیگر بر سرش پرسه زند.
انکه بخواهی ریسمان عشقت را به دورش بند زنی تا رهایت نکند، ارزش دلدادگی ندارد.
عشق رابطه ایست دو طرفه، یک طرفه به میدان جنگ رفتن عاقبتی جز یک عمر رنج و پریشانی ندارد.
پس رها کن و بگذار برود انکه برای رفتن تلاش میکند و تو آن را در قلبت حبس کردهای.
ماندنی در میان انبوهی از آدمیان هم فریاد خواستنت را سر میدهد.
پس آزاد کن زندانی محبوس در قلبت را؛
بخواهد میرود، نخواهد هم حتی اگر از دلت رهایش کنی باز هم به آشیانهی قلبت پناه میآورد.
کوتاه گویم، خود را برا رفتنی آشفته نساز و تلاش بیهوده نکن،
آخرش با انبوهی از خستگی بر زمین میخوری، ماندنی نخواهی هم میماند.
#چکامه عشق
#ستایش_قلب_سربی
۱۶.۹k
۰۱ مرداد ۱۴۰۱