👋 ماجرای خواندنی از امام رضا علیه السلام که مانع قطع دستی
👋 ماجرای خواندنی از #امام_رضا علیه السلام که مانع قطع دستی شد !
❗ ️ صوفی ای که مأمون به اتهام دزدی خواست دستش قطع کند، ولی او به تأیید امام رضا علیه السلام مأمون را مستحق قطع دست دانست !
🔹 محمد بن سنان گفت که در خراسان نزد مولایم حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام بودم. مأمون در آن زمان هنگام قضاوت و دیدارهای رسمی حضرت را معمولاً در سمت راست خود می نشاند.
به مأمون خبر دادند که مردی از کوفه دزدی کرده است ( گویا از اموال حکومتی دزدی کرده بود ).
مأمون دستور داد او را بیاورند. چون حاضر شد، مأمون از شمایل آن مرد که ظاهری پارسا و اثر سجده در پیشانی داشت، متعجب به او گفت:
- وای بر این چهره زیبا و بر این کار زشت! آیا با چنین آثار زهد و پارسایی که از تو می بینم تو را به دزدی نسبت می دهند؟
مرد صوفی گفت:
- من این کار را از روی ناچاری کرده ام، زیرا تو حق مرا از خمس و غنایم، نپرداختی!
مأمون گفت:
- تو در خمس و غنایم چه حقی داری؟
صوفی :
- خدای عزوجل خمس را سهم شش طائفه کرد و فرمود:
« بدانید هر غنیمت و سودی که به دست آورید خُمس آن برای خدا و پیغمبرش و خویشان نزدیک او و یتیمان و بینوایان و درماندگان در سفر است، اگر به آنچه که ما بر بنده مان محمّد در روز فرقان و جنگ نازل کردیم ایمان آورده اید، که خدا بر هر چیزی قادر است.» انفال۴۱
و همچنین غنیمت را بین شش طائفه تقسیم کرد و فرمود:
« فیء و غنیمتی که خداوند از اهل بلاد به پیغمبر خود بخشیده، برای خدا و پیامبرش و خویشاوندان مقرب او و یتیمان و بینوایان و درماندگان در سفر است؛ برای آنکه غنیمت، تنها در دست و حوزه توانگران شما به گردش نباشد، آنچه پیامبر برای شما آورده بگیرید و آنچه را که او نهی کرده است واگذارید، که خدا عقوبتش شدید است. » حشر۷
طبق این بیان، اکنون که در سفر مانده ام و بینوا و تهیدستم، تو مرا از حقم محروم ساخته ای.
مأمون گفت:
- آیا من حکمی از احکام خدا و حدی از حدود الهی ( قطع کردن دست دزد ) را ترک کنم، با این حرف ها و توجیهاتی که تو داری؟
مرد صوفی گفت:
- اول به اصلاح کار خود بپرداز و خویش را پاک کن و آنگاه بخواه به تطهیر دیگران همت گماری! نخست حد خدا را بر نفس خود جاری کن و آن گاه دیگران را حد بزن!
مأمون مبهوت از حاضرجوابی وی دیگر نتوانست سخن بگوید، رو به حضرت امام رضا علیه السلام کرد و گفت:
- در این باره چه نظری دارید؟
🌿 حضرت ثامن الحجج امام رضا علیه السلام فرمود:
- این مرد می گوید تو هم دزدی کرده ای منهم دزدی کرده ام!
مأمون از این سخن سخت بر آشفت و آنگاه به مرد صوفی متهم به دزدی گفت:
- به خدا قسم دست تو را خواهم برید.
صوفی گفت:
- آیا تو دست مرا قطع می کنی در صورتی که خود، بنده و غلام من هستی؟!
مأمون گفت:
- وای بر تو! من چگونه بنده و برده تو هستم؟!
مرد صوفی گفت:
- زیرا مادر تو که کنیز هارون بوده از مال مسلمانان خریداری شده و تو بنده و برده کلیه مسلمانان در مشرق و مغرب هستی، تا آنگاه که تو را آزاد کنند، و من تو را آزاد نکرده ام.
در ثانی تو خمس را چپاول کرده ای! بنابراین، نه حق خاندان پیامبر را ادا کرده ای و نه حق امثال مرا داده ای.
همچنین شخص ناپاک نمی تواند آلوده ای مانند خود را پاک سازد، بلکه شخصی پاک باید آلوده ای را پاک کند، و کسی که خود حد دزدی و غیر آن به گردن دارد بر دیگری حد نمی تواند بزند، مگر آنکه اول از خود شروع کند! مگر نشنیده ای که خدای عزیز و جلیل می فرماید:
🔸 أ تأمرون النّاس بالبرّ و تنسون أنفسکم و أنتم تتلون الکتب أفلا یعقلون . /
« آیا مردم را به نیکی فرمان می دهید و خویش را فراموش می کنید، و حال آنکه
کتاب خدا را تلاوت می کنید؟ آیا در این کار فکر نمی کنید. » بقره۴۴
در این هنگام، مأمون رو به حضرت امام رضا علیه السلام کرد و گفت:
- شما درباره این مرد چه صلاح می دانید ؟
🌿 حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند:
- خدای جل جلاله به حضرت محمّد صلی الله علیه وآله و سلم فرمود:
«فلله الحجه البالغه» خدای را دلیل گویا و رسایی هست، که نادان بانادانی می فهمد و دانا با علم خود درک کند، دنیا و آخرت بر پایه و میزان عادلانه استوار است و اکنون این مرد بر تو دلیل آورده است.
چون سخن به اینجا رسید، مأمون فرمان آزادی مرد صوفی را صادر کرد.
پس از آن ماجرا، مدتی مأمون در میان مردم ظاهر نشد، و در مورد حضرت امام رضا علیه السلام اندیشه و حیله می کرد تا آنکه آن بزرگوار را مسموم ساخت و #شهید کرد.
📚 بحار، ج ۴۹، ص ۲۸۸
( برگرفته از داستان های بحارالانوار جلد۱ )
#نبرد_امام_رضا_با_اسلامنمایی
#قطع_دست_دزد
#تبعیض_مانع_حدود
#ناعدالتی_فروپاش_تمدن
#عدالت
#خمس
❗ ️ صوفی ای که مأمون به اتهام دزدی خواست دستش قطع کند، ولی او به تأیید امام رضا علیه السلام مأمون را مستحق قطع دست دانست !
🔹 محمد بن سنان گفت که در خراسان نزد مولایم حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام بودم. مأمون در آن زمان هنگام قضاوت و دیدارهای رسمی حضرت را معمولاً در سمت راست خود می نشاند.
به مأمون خبر دادند که مردی از کوفه دزدی کرده است ( گویا از اموال حکومتی دزدی کرده بود ).
مأمون دستور داد او را بیاورند. چون حاضر شد، مأمون از شمایل آن مرد که ظاهری پارسا و اثر سجده در پیشانی داشت، متعجب به او گفت:
- وای بر این چهره زیبا و بر این کار زشت! آیا با چنین آثار زهد و پارسایی که از تو می بینم تو را به دزدی نسبت می دهند؟
مرد صوفی گفت:
- من این کار را از روی ناچاری کرده ام، زیرا تو حق مرا از خمس و غنایم، نپرداختی!
مأمون گفت:
- تو در خمس و غنایم چه حقی داری؟
صوفی :
- خدای عزوجل خمس را سهم شش طائفه کرد و فرمود:
« بدانید هر غنیمت و سودی که به دست آورید خُمس آن برای خدا و پیغمبرش و خویشان نزدیک او و یتیمان و بینوایان و درماندگان در سفر است، اگر به آنچه که ما بر بنده مان محمّد در روز فرقان و جنگ نازل کردیم ایمان آورده اید، که خدا بر هر چیزی قادر است.» انفال۴۱
و همچنین غنیمت را بین شش طائفه تقسیم کرد و فرمود:
« فیء و غنیمتی که خداوند از اهل بلاد به پیغمبر خود بخشیده، برای خدا و پیامبرش و خویشاوندان مقرب او و یتیمان و بینوایان و درماندگان در سفر است؛ برای آنکه غنیمت، تنها در دست و حوزه توانگران شما به گردش نباشد، آنچه پیامبر برای شما آورده بگیرید و آنچه را که او نهی کرده است واگذارید، که خدا عقوبتش شدید است. » حشر۷
طبق این بیان، اکنون که در سفر مانده ام و بینوا و تهیدستم، تو مرا از حقم محروم ساخته ای.
مأمون گفت:
- آیا من حکمی از احکام خدا و حدی از حدود الهی ( قطع کردن دست دزد ) را ترک کنم، با این حرف ها و توجیهاتی که تو داری؟
مرد صوفی گفت:
- اول به اصلاح کار خود بپرداز و خویش را پاک کن و آنگاه بخواه به تطهیر دیگران همت گماری! نخست حد خدا را بر نفس خود جاری کن و آن گاه دیگران را حد بزن!
مأمون مبهوت از حاضرجوابی وی دیگر نتوانست سخن بگوید، رو به حضرت امام رضا علیه السلام کرد و گفت:
- در این باره چه نظری دارید؟
🌿 حضرت ثامن الحجج امام رضا علیه السلام فرمود:
- این مرد می گوید تو هم دزدی کرده ای منهم دزدی کرده ام!
مأمون از این سخن سخت بر آشفت و آنگاه به مرد صوفی متهم به دزدی گفت:
- به خدا قسم دست تو را خواهم برید.
صوفی گفت:
- آیا تو دست مرا قطع می کنی در صورتی که خود، بنده و غلام من هستی؟!
مأمون گفت:
- وای بر تو! من چگونه بنده و برده تو هستم؟!
مرد صوفی گفت:
- زیرا مادر تو که کنیز هارون بوده از مال مسلمانان خریداری شده و تو بنده و برده کلیه مسلمانان در مشرق و مغرب هستی، تا آنگاه که تو را آزاد کنند، و من تو را آزاد نکرده ام.
در ثانی تو خمس را چپاول کرده ای! بنابراین، نه حق خاندان پیامبر را ادا کرده ای و نه حق امثال مرا داده ای.
همچنین شخص ناپاک نمی تواند آلوده ای مانند خود را پاک سازد، بلکه شخصی پاک باید آلوده ای را پاک کند، و کسی که خود حد دزدی و غیر آن به گردن دارد بر دیگری حد نمی تواند بزند، مگر آنکه اول از خود شروع کند! مگر نشنیده ای که خدای عزیز و جلیل می فرماید:
🔸 أ تأمرون النّاس بالبرّ و تنسون أنفسکم و أنتم تتلون الکتب أفلا یعقلون . /
« آیا مردم را به نیکی فرمان می دهید و خویش را فراموش می کنید، و حال آنکه
کتاب خدا را تلاوت می کنید؟ آیا در این کار فکر نمی کنید. » بقره۴۴
در این هنگام، مأمون رو به حضرت امام رضا علیه السلام کرد و گفت:
- شما درباره این مرد چه صلاح می دانید ؟
🌿 حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند:
- خدای جل جلاله به حضرت محمّد صلی الله علیه وآله و سلم فرمود:
«فلله الحجه البالغه» خدای را دلیل گویا و رسایی هست، که نادان بانادانی می فهمد و دانا با علم خود درک کند، دنیا و آخرت بر پایه و میزان عادلانه استوار است و اکنون این مرد بر تو دلیل آورده است.
چون سخن به اینجا رسید، مأمون فرمان آزادی مرد صوفی را صادر کرد.
پس از آن ماجرا، مدتی مأمون در میان مردم ظاهر نشد، و در مورد حضرت امام رضا علیه السلام اندیشه و حیله می کرد تا آنکه آن بزرگوار را مسموم ساخت و #شهید کرد.
📚 بحار، ج ۴۹، ص ۲۸۸
( برگرفته از داستان های بحارالانوار جلد۱ )
#نبرد_امام_رضا_با_اسلامنمایی
#قطع_دست_دزد
#تبعیض_مانع_حدود
#ناعدالتی_فروپاش_تمدن
#عدالت
#خمس
۳.۶k
۰۱ بهمن ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.