جبهه اقدام
#جبهه_اقدام
بهشت جهنمی
قسمت نهم
چشمان او هم می درخشد؛ اما او هم نمی بارد: "آره... راست میگم... پیاده..." پیاده را که میگوید، یک خط نازک روی صورتش کشیده میشود. از چشمش تا پایین. حس میکنم قلبم دارد می سوزد. به زمین خیره میشوم و یک کلمه از آن همه حرف را به زبان نمیاورم؛ خودش می فهمد: "آره میدونم.. الان نمیـ...." جمله اش تمام نشده، باران میگیرد. حتما قلب اوهم می سوزد. هیچ حرفی لازم نیست برای فهمیدن اینکه اگر ما برویم، سنگر خالی چه میشود؟ الهام خیلی تلاش کرد جلوی من خودش را نگه دارد و اشکهایش را سربه راه کند، اما نتوانست. من هم قبول ندارم که مرد گریه نمیکند. مرد اگر گریه نکند، قلب ندارد. مرد بی قلب هم مرد نیست... برای اثبات مردانگی ام هم که شده، مثل بچه ها میزنم زیر گریه. مثل بچه ها شده ایم هردو. مثل بچه هایی که زمین خورده اند و بابا میخواهند که بلندشان کنند. مثل بچه هایی که کتک خورده اند... بابا میخواهیم...
http://jebheeqdam.ir/node/228
@jebheeqdam
بهشت جهنمی
قسمت نهم
چشمان او هم می درخشد؛ اما او هم نمی بارد: "آره... راست میگم... پیاده..." پیاده را که میگوید، یک خط نازک روی صورتش کشیده میشود. از چشمش تا پایین. حس میکنم قلبم دارد می سوزد. به زمین خیره میشوم و یک کلمه از آن همه حرف را به زبان نمیاورم؛ خودش می فهمد: "آره میدونم.. الان نمیـ...." جمله اش تمام نشده، باران میگیرد. حتما قلب اوهم می سوزد. هیچ حرفی لازم نیست برای فهمیدن اینکه اگر ما برویم، سنگر خالی چه میشود؟ الهام خیلی تلاش کرد جلوی من خودش را نگه دارد و اشکهایش را سربه راه کند، اما نتوانست. من هم قبول ندارم که مرد گریه نمیکند. مرد اگر گریه نکند، قلب ندارد. مرد بی قلب هم مرد نیست... برای اثبات مردانگی ام هم که شده، مثل بچه ها میزنم زیر گریه. مثل بچه ها شده ایم هردو. مثل بچه هایی که زمین خورده اند و بابا میخواهند که بلندشان کنند. مثل بچه هایی که کتک خورده اند... بابا میخواهیم...
http://jebheeqdam.ir/node/228
@jebheeqdam
۴۷۸
۱۶ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.