عارف دل سوخته کربلایی سید احمد نجفی:
عارف دل سوخته کربلایی سید احمد نجفی:
بشنو از نی چون حکایت می کند//
از جدایی ها شکایت می کند
دو شاعر در تاریخ اسلام نه بلکه در تاریخ ادبیات آمده اند که به خاطر اینکه شعرشان را در باطن امر تقدیم به حضرت سیدالشهدا علیه السلام نموده اند اولا آقا اباعبدالله علیه السلام به آنان عنایت فرموده و به مقام معرفت رسانده
ثانیا اشعار و آثار آنها را جاودان ساخته است.
یکی از اون شاعر ها جناب خواجه شیراز لسان الغیب حافظ است
و دیگر جناب جلال الدین بلخی ملای رومی ملقب به مولوی است.
شعری که در بالا عرض شد دیباچه و اولین شعر مثنوی معنوی از مولوی می باشد
بشنو از نی چون حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند
همانطور که آشکار است ولایت أئمه علیهم السلام بر تمام مخلوقات اعم از جاندار و بی جان مسلط و احاطه دارد... یکی از این مخلوقات چوب نی است که در واقعه و حادثه عظمی کربلا نقشی پر رنگ اما به اکراه داشته چرا که هم رأس امام حسین علیه السلام بر روی نی رفت و هم با چوب نی در مجلس کوفه و شام به این سر مبارک جسارت ها شد... پس نی چون مجبور و تحت امر ولایت حضرات معصومین است با اکراه عهده دار این مسئله شد در این شعر جناب مولوی اولا اشاره به چوبه نی هایی است که این اکراه را و تقبل این نقش را حکایت می کند و می گوید از منِ نی بشنوید که با اکراه عهده دار این مسئله شدم در مصراع بعد که می گوید از جدایی ها شکایت می کند از نقش خاص همان نی شکوه دارد که رأس اباعبدالله علیه السلام بر روی آن رفت...
مگر در حدیث نداریم که زمانیکه حضرت ارباب علیه السلام را به شهادت رساندن تا چهل روز تمام آسمان و زمین و هر چه بین آنها بود خون گریه می کرد با تمام این اوصاف و این وضعیت یکی از مخلوقات به نام نی عهده دار این نقش منفی است که اولا سر امام حسین علیه السلام را با آن حمل کنند و ثانیا در مجلس عبیدالله ملعون به این سر جسارت کنند.
این معنا و باطن عمیقِ عمیق این بیت است و در معانی بعد سراغ نفس و انسان و شکایت از خلق و عالم و کون و مکان دارد.
در کانال شراب طهور
بشنو از نی چون حکایت می کند//
از جدایی ها شکایت می کند
دو شاعر در تاریخ اسلام نه بلکه در تاریخ ادبیات آمده اند که به خاطر اینکه شعرشان را در باطن امر تقدیم به حضرت سیدالشهدا علیه السلام نموده اند اولا آقا اباعبدالله علیه السلام به آنان عنایت فرموده و به مقام معرفت رسانده
ثانیا اشعار و آثار آنها را جاودان ساخته است.
یکی از اون شاعر ها جناب خواجه شیراز لسان الغیب حافظ است
و دیگر جناب جلال الدین بلخی ملای رومی ملقب به مولوی است.
شعری که در بالا عرض شد دیباچه و اولین شعر مثنوی معنوی از مولوی می باشد
بشنو از نی چون حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند
همانطور که آشکار است ولایت أئمه علیهم السلام بر تمام مخلوقات اعم از جاندار و بی جان مسلط و احاطه دارد... یکی از این مخلوقات چوب نی است که در واقعه و حادثه عظمی کربلا نقشی پر رنگ اما به اکراه داشته چرا که هم رأس امام حسین علیه السلام بر روی نی رفت و هم با چوب نی در مجلس کوفه و شام به این سر مبارک جسارت ها شد... پس نی چون مجبور و تحت امر ولایت حضرات معصومین است با اکراه عهده دار این مسئله شد در این شعر جناب مولوی اولا اشاره به چوبه نی هایی است که این اکراه را و تقبل این نقش را حکایت می کند و می گوید از منِ نی بشنوید که با اکراه عهده دار این مسئله شدم در مصراع بعد که می گوید از جدایی ها شکایت می کند از نقش خاص همان نی شکوه دارد که رأس اباعبدالله علیه السلام بر روی آن رفت...
مگر در حدیث نداریم که زمانیکه حضرت ارباب علیه السلام را به شهادت رساندن تا چهل روز تمام آسمان و زمین و هر چه بین آنها بود خون گریه می کرد با تمام این اوصاف و این وضعیت یکی از مخلوقات به نام نی عهده دار این نقش منفی است که اولا سر امام حسین علیه السلام را با آن حمل کنند و ثانیا در مجلس عبیدالله ملعون به این سر جسارت کنند.
این معنا و باطن عمیقِ عمیق این بیت است و در معانی بعد سراغ نفس و انسان و شکایت از خلق و عالم و کون و مکان دارد.
در کانال شراب طهور
۸۹۶
۱۹ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.