پسری عاشق دختری نابینایی شد هرروز وقتی به دیدارش میرفت
پسری عاشق دختری نابینایی شد . هرروز وقتی به دیدارش میرفت، دختر میگفت :
اگه چشام میدید ،
بهترین گلهای دنیا رو برات میچیدم،
شبانه روز نگات میکردم ،
لباست رو خودم انتخاب میکردم، تورو خوشبخت ترین مردعالم میکردم...
بعد مدتی ،
یکی پیداشد ،
چشماشو هدیه داد به دختره...
اولین بار که پسر رودید ،
فهمید پسر نابیناست...
گفت :
عمری خودم نابینا بودم ،
نمیتونم با یه نا بینا زندگی کنم...، خواست که پسر رو ترک کنه،
پسر ه تنها یک جمله گفت :
« هرجارفتی مواظب چشمام باش»
اگه چشام میدید ،
بهترین گلهای دنیا رو برات میچیدم،
شبانه روز نگات میکردم ،
لباست رو خودم انتخاب میکردم، تورو خوشبخت ترین مردعالم میکردم...
بعد مدتی ،
یکی پیداشد ،
چشماشو هدیه داد به دختره...
اولین بار که پسر رودید ،
فهمید پسر نابیناست...
گفت :
عمری خودم نابینا بودم ،
نمیتونم با یه نا بینا زندگی کنم...، خواست که پسر رو ترک کنه،
پسر ه تنها یک جمله گفت :
« هرجارفتی مواظب چشمام باش»
- ۳.۹k
- ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط