دلم میگیرد

دلم میگیرد...
دلم برای دلم میگیرد ، برای غربت غریبانه اش ، پذیرش بی چون و چرایش و سهم نه چندان عادلانه اش میگیرد و دلم برای غمهای دلم میگیرد ... میخواهم دلداریش دهم آرام نمیگیرد ، میخواهم ندیده اش بگیرم تحمل نمی آورد، گاه توبیخش میکنم از تمام گردشهای احساس محکومش میکنم و در قفس احساس محکوم به ماندن،..اما باز دلم برای دلم میگیرد...
دیدگاه ها (۱)

آهای تــــویی که تنهـــــا شدی....به نفر بعـــد که رسیدی،نگـ...

حالـ من مث درختـ پژمردسـمث کسے کہ میخندهـ ولے ازتو مردسـ

جسمی شکسته و روحی پر ازخراش .....عاشق نمی شوم دلواپسم نباش.....

می شود بی باده , با چشمان ِ خود مستم کنیشعر نه , افسانه نه ,...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط