دست هایی از جنس عطوفت آیدا ،
دست هایی از جنس عطوفت آیدا ،
دست هایی از جنس صبح های غریبانه شاملو ،
دست هایی از جنس مهربانی لیلی و از محبت و مشقت مجنون در اینه ی دلم نجوا می کند .
دست هایی که دیدنی نیست لمس کردنی نیست بوییدنی نیست شنیدنی نیست فقط باید حس شود
حسی سرشار از ارامش ، ارامشی عجیب تر و نجیب تر از قبل طوفان چشمانم را به اسمان می دوزم و عصا به دست روانه کوه مشکلات می شوم می دانم تا وقتی با او هستم هیچ چاله ای جرئت زیر پایم افتادن را ندارد . راستش هیچ واژه ای خنده را بر روی لبانم نمی اندازد جز صرف فعل هست . هم تو هستی و هم من هستم ما همه هستیم و او هم با ما هست پس تا هستیم او مراقب ماست.!
#Ałø
دست هایی از جنس صبح های غریبانه شاملو ،
دست هایی از جنس مهربانی لیلی و از محبت و مشقت مجنون در اینه ی دلم نجوا می کند .
دست هایی که دیدنی نیست لمس کردنی نیست بوییدنی نیست شنیدنی نیست فقط باید حس شود
حسی سرشار از ارامش ، ارامشی عجیب تر و نجیب تر از قبل طوفان چشمانم را به اسمان می دوزم و عصا به دست روانه کوه مشکلات می شوم می دانم تا وقتی با او هستم هیچ چاله ای جرئت زیر پایم افتادن را ندارد . راستش هیچ واژه ای خنده را بر روی لبانم نمی اندازد جز صرف فعل هست . هم تو هستی و هم من هستم ما همه هستیم و او هم با ما هست پس تا هستیم او مراقب ماست.!
#Ałø
۴.۱k
۱۸ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.