مسیر روضه ام امشب به سامرا افتاد

مسیر روضه ام امشب به سامرا افتاد
عزیز فاطمه در هجره بی صدا افتاد

غریب بود و کسی را نداشت، وقتی که
میانِ هجره ی تاریک خود ز پا افتاد

توان نداشت بگوید که آب می خواهم
خلاصه با لب خشکیده از نوا افتاد

تلاش کرد نیفتد زمین، ولیکن حیف
به روی خاکِ غریبانه، بارها افتاد

وضو گرفت و، به سختی سرش به مُهر رسید
و باز از شرر زهر، بی هوا افتاد

به زحمت از جگرش داد زد بیا مهدی
ببین که این پدرِ خسته بی عصا، افتاد

بلند شد که کمی رو به قبله بنشیند
نشست لحظه ای و، رو به کربلا افتاد

زمینِ حجره خنک بود و شیب هم که نداشت
کفن که داشت، چرا یاد بوریا افتاد؟
----------------------
شهادت مظلومانه امام حسن عسگری علیه السلام بر همگان تسلیت باد
دیدگاه ها (۳)

سلام مولای مهربانم مهدی بیا که رفتنیَم، راهِ چاره نیست جُز ...

ﺭﺧﺖ ﺳﯿﺎﻩ ﺩﺍﻍ ﭘﺪﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﺗﻨﺖﻗﺮﺑﺎﻥ ﺭﯾﺸﻪ ﻫﺎﯼ ﺷﺎﻝ ﮔﺮﺩﻧﺖﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﯽ...

سلام مولای غریبمگفتند صبح آمدنت صبح دیگری‌‌ستصبحی که در ادام...

شب جمعه ست کربلا چه خبر ؟از شهیدان نینوا چه خبر ؟در روایت رس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط