part 5
part 5
=بهم اعتماد کن
×باید فکر کنم
=زود فکر کن باید منو بپذیری
و باید این مدتو پیش من بمونی بعد ازدواج میکنیم و تو وارث منو میاری یا تا آخر عمر آرزوی مرگ میکنی حالا ملکه من میشی و تا آخر با خوبی و خوشی زندگی میکنیم یا آرزو ی مرگ میکنی و هیچ وقت زندگی خوبی نداری
×ترسیده بودم من اونو میشناختم اون میتونست کاری کنه از زندگیم پشیمون شم برا همین قبول کردم
ب ب ب باشه
=آفرین گود گرل حالا بدو وسایلتو بیار ک باید بریم کلی کار داریم
×باورم نمیشد اون حتی تهدیدم کرد ک ب خانوادم آسیب میزنع من داشتم یه ازدواج زوری میکردم واقعا از این وضع م متنفرم
چمدونمو بستم و از خانوادم خدافظی کردم
خداحافظ اوما و اُبا
&د د دخترم*گریه*
×گریه نکن زود میام پیشت اوما *درحالی ک خودشم اشک میریخت *
هق هق
&باشه هق ب ب برو
سوار ماشین شدیم تو راه حتی یه کلمه ام حرف نزدیم ینی اون چن بار سعی کرد حرف بزنه ولی من ساکتِ ساکت بودن
پارت بعد پارت آخره امروز میزارمش:>>>>
=بهم اعتماد کن
×باید فکر کنم
=زود فکر کن باید منو بپذیری
و باید این مدتو پیش من بمونی بعد ازدواج میکنیم و تو وارث منو میاری یا تا آخر عمر آرزوی مرگ میکنی حالا ملکه من میشی و تا آخر با خوبی و خوشی زندگی میکنیم یا آرزو ی مرگ میکنی و هیچ وقت زندگی خوبی نداری
×ترسیده بودم من اونو میشناختم اون میتونست کاری کنه از زندگیم پشیمون شم برا همین قبول کردم
ب ب ب باشه
=آفرین گود گرل حالا بدو وسایلتو بیار ک باید بریم کلی کار داریم
×باورم نمیشد اون حتی تهدیدم کرد ک ب خانوادم آسیب میزنع من داشتم یه ازدواج زوری میکردم واقعا از این وضع م متنفرم
چمدونمو بستم و از خانوادم خدافظی کردم
خداحافظ اوما و اُبا
&د د دخترم*گریه*
×گریه نکن زود میام پیشت اوما *درحالی ک خودشم اشک میریخت *
هق هق
&باشه هق ب ب برو
سوار ماشین شدیم تو راه حتی یه کلمه ام حرف نزدیم ینی اون چن بار سعی کرد حرف بزنه ولی من ساکتِ ساکت بودن
پارت بعد پارت آخره امروز میزارمش:>>>>
۵.۶k
۱۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.