در تاریکی بود ، او را شکسته بودند... اما هیچ کس متوجه او
در تاریکی بود ، او را شکسته بودند... اما هیچ کس متوجه او نشد... شب ها خواب نداشت و نمی توانست یک لحظه چشم بر هم بگذراد وگر نه کابوس میدید... کابوس عشقی که ممنوعه بود... عشقی نا به جا ، خطر ناک و بی رحم...عشقی که اورا شکنجه میداد و زندگی را از او گرفته بود ؛ عشقی که از ان پشیمان بود و حال روح و ذهنش را از او گرفته بود . هر لحظه و هر ثانیه روز و شب مانند یک کابوس... یک جنگل سرپوشیده از تاریکی و غم ... سر در گمی در آن جنگل بی پایان فرقی با مرگ نداشت
آن لحظه فقط یک فرشته میتوانست او را نجات دهد... فقط یک فرشته!
'GOOD NIGHT'
آن لحظه فقط یک فرشته میتوانست او را نجات دهد... فقط یک فرشته!
'GOOD NIGHT'
۵.۶k
۱۴ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.