پادشاه من
سو: میشه لطفا از من فاصله بگیری؟
که ایزانا از روی شاخه درخت پرید پایین و گفت: ببخشید من متاسفم واقعا متاسفم اما من چیکار کردم؟
سو با چشم های اشکی: هیچی
ایزانا: یک سوال ازت دارم.
سو که دیگه اشک هاش رو پاک کرده بود از روی درخت پرید پایین و سریع دو متر از ایزانا و کاکوچو فاصله گرفت و گفت: ب...بپرس
ایزانا: تو از ما بدت میاد؟
سو: چی ؟ چرا باید بدم بیاد؟ من هیچی درباره شما دوتا نمیدونم که از شما ها بدم بیاد یا خوشم بیاد .
ایزانا: خب پس چرا گفتی کاشکی اینجا نمیاومدید؟
سو: یعنی کاشکی پیش پاپا و ماماناتون بودین.
) توجه: سو از بچگی عادت کرده و به بابا میگه پاپا(
پایان
ادامه دارد
ببخشید که انقدر کم بود .
از فردا بیشتر میزارم
پارت ۲
#انیمه
#سناریو
#وانتشات
#ایزانا
که ایزانا از روی شاخه درخت پرید پایین و گفت: ببخشید من متاسفم واقعا متاسفم اما من چیکار کردم؟
سو با چشم های اشکی: هیچی
ایزانا: یک سوال ازت دارم.
سو که دیگه اشک هاش رو پاک کرده بود از روی درخت پرید پایین و سریع دو متر از ایزانا و کاکوچو فاصله گرفت و گفت: ب...بپرس
ایزانا: تو از ما بدت میاد؟
سو: چی ؟ چرا باید بدم بیاد؟ من هیچی درباره شما دوتا نمیدونم که از شما ها بدم بیاد یا خوشم بیاد .
ایزانا: خب پس چرا گفتی کاشکی اینجا نمیاومدید؟
سو: یعنی کاشکی پیش پاپا و ماماناتون بودین.
) توجه: سو از بچگی عادت کرده و به بابا میگه پاپا(
پایان
ادامه دارد
ببخشید که انقدر کم بود .
از فردا بیشتر میزارم
پارت ۲
#انیمه
#سناریو
#وانتشات
#ایزانا
۳.۲k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.