نمیدانم چرا

نمیدانم چرا
وقتی به آغوش میگیرمت
دیگر به هیچ چیز فڪر نمیڪنم
شاید آغوش تو!
بن بست
تمام افڪارم است ..
دیدگاه ها (۳)

کمی از بوسه هایت رابرای روز مبادا به من قرض بدهو بگذار کوله ...

نزدیکم باشدور که میشوی شعرهایماز نفس می افتند

برخط لبان تو ، خدا " عشق نوشته "از فرق سرت تا نوک پا " عشق ن...

چه بسیار دوستی‌ها که به معنی عشق بود و درنیافتندو چه بسیار "...

وقتی به بن بست رسیدی ...وقتی به جایی رسیدی که به نظرت آمد ای...

عجیب دلتنگ شده ام....نمیدانمشاید برای تویا شاید برای دیروزها...

وقتی میگن کسی که دوست داره برات میجنگه منظور جنگ؛ اون جنگ فی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط