دوست داشتن یه نفر مثه نقل مکان کردن به یه خونه ست

.
دوست داشتن یه نفر، مثه نقل مکان کردن به یه خونه ست.
اولش عاشق همه ی چیزهایی میشی که برات تازگی دارن.
هر روز صبح، از اینکه می بینی این همه چیز، بهت تعلق داره حیرونی.
بعد به مرور زمان، دیوارها فرسوده می شن. چوب ها از بعضی قسمت ها پوسیده می شن و می فهمی که عشقت به اون خونه به خاطر کمالش نیست؛ بلکه به خاطر عیب و نقص هاشه.
تمام سوراخ سنبه هاش رو یاد می گیری. یاد می گیری چطور کاری کنی که وقتی هوا سرده، کلید توی قفل گیر نکنه، یا در کمد رو چطور باز کنی که جیرجیر نکنه.
اینا رازهای کوچیکی هستن که خونه رو مال آدم می کنن.

فردریک_بکمن
مردی_به_نام_اوه .
.
دیدگاه ها (۱۷)

تو از من یه دیوونه ساختی که هرشببرات شعــر میگه لالایــی میخ...

اینکه در سینه ی من هستتُ هستی،دل نیست!عماد_خراسانی❤ ❤ ❤

.پدرم گفت: میدونی چرا تلگراف و تلفن و اینترنت و دوچرخه و راد...

...و تو یک روز می فهمیبعد از من هر که پرسید عشق چیستبه دورها...

ملت شما آخرش حساب کنین که هم ما داریم گوه می خوریم هم اینا !...

My lovely neighbor part : 1

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط