پارسال تو پاییز اومد در خونمون... هوا خیلی سرد بود. مامان
پارسال تو پاییز اومد در خونمون... هوا خیلی سرد بود. مامانش ولش کرده بود. گرسنه بود.... غذا دادمش... طفلی عادت کرد... حالا همسایه مون اذیتش میکنه... غذاشو از تو باغچه میریزه دور... نمیذاره آب بخوره...
دلم گرفت از بدی آدما.... دلم گرفت از خودم حتی. همش میگم کاش اون شب سرد بی تفاوت بودم شاید میرفت جای دیگه ای پناه میبرد حس میکنم من باعث آزارشم...
دلم خیلی گرفت.
دلم گرفت از بدی آدما.... دلم گرفت از خودم حتی. همش میگم کاش اون شب سرد بی تفاوت بودم شاید میرفت جای دیگه ای پناه میبرد حس میکنم من باعث آزارشم...
دلم خیلی گرفت.
۷.۳k
۱۵ تیر ۱۴۰۱