گفت

گفت:
دستهایت خورشید دارد،
بغلت،بغل بغل زندگی!
تازه،بوسه هایت هم از آن آبنبات رنگی های بچگی دارد، که بدجور از آن بدجورهای خیلی خوب که میچسبید به کاممان، حالا قندآب میشود در دلم!
گفتم:
چقدر خوش به حال من است که حالت با من خوش میشود! دارم از خوشحالی بال در می آورم !
گفت:
من به تصدق حال خوشت، شاهدانه انار دلم!
بال در نیاوری از بام من بپری ؟
اصلا محکم بغلت میکنم مثل یک قفس با هزار قفل!
گفتم :
اگر قفس بغل توست من آزادترین از هر چه بندم!
و خودم را در بغلش مچاله کردم، تا تماشا کنم پرواز رویاهایم را در حصار آغوشش ،مثل هربار!

عشق نامه
بگو تا بگم
دیدگاه ها (۲۱)

#ســــلام #صبحتون_زیبـااالحظاتتون شادامـروز جاودانه است و زي...

🍃💐🍃💐🍃💐     💐🍃نـیــایـــش بــا خــ♡ــدا🍃💐🌸 بار خدایاتو به دوس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط