ویورس جونگکوک
همگی حالتون خوبه؟
مثل اینکه این چند وقت هوا دائم گرم و سرد میشه، فکر کنم همین روی احساسات من هم تاثیر گذاشته
امروز مخصوصا هوا گرفته
باوجود اینکه هنوز کلی از راه باقیمونده، حس میکنم اخیرا روزای بیشتری خودم رو میبرم زیر سوال، میشه گفت مثل شبیئه که از اینطرف و اونطرف افکار بهم حمله میکنن گاهی اوقات، توی ذهنم عکس گرفتن باشماها رو تصور میکنم و بخندی که اون لحظه روی صورتم میاد حس خیلی خوبی بهم ميده.
از یه طرف ديگه، زمانهایی هم هست که با خودم فکر میکنم یعنی اینا همش تصورات منه؟
البته، من حتی به اون حسم شک دارم، چون قراره خاطرههای اونقدر زیبایی بسازم که حتی به ذهنم هم خطور نکنه ولی این به این معنیه که باید یه تلاشی هم بکنم، نه؟ هاها من هیچوقت فراموش نمیکنم خودنویسی که داستان زندگی من رو تا همینالان مینوشت شماها بودین بچهها، بخاطر همین میدونم باید چیکار کنم.
حتی با اینکه میدونم هم، یکم بیصبر، هیجان زده و یجورایی مضطربم
به هر حال، نوشتن چندتا خط باعث میشه حس کنم نیازی نیست توی افکارم غرق بشم.
فقط اینکه... من خیلی به همتون فکر میکنم. تمام چیزی که میخوام بدونین همینه. دیگه هیچی ازتون نمیخوام هههه
مرسی که حرفام و خوندین
امروزم دلم برات تنگ شد
من هنوز منتظر میمونم
همگی !مراقب سلامتیتون باشین
عاشقتونم
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.