حالا که تمام راه را یک تنه آمده ام

حالا که تمامِ راه را یک تنه آمده ام!
حالا که تا تو هیچ نمانده است
چقدر دیر یادش آمد خدا، که ما قسمت هم نیستیم!!!
دیدگاه ها (۴۹)

زیاد مُردمبرای کمی زندگی کردندر کنارِ تو ...

می‌پرسیدم:"چرا دوستم داری؟"لبخند میزد و میگفت:"دوستت دارم خب...

تنها فقط با منگوشه ای دنج این دنیا میان شلوغی های روزمره اتق...

شبها منم و چشمک محزون ثریابا اشک غم و زمزمه راز و نیازتبازآم...

چقدر تو این قسمت ما اکلیلی شدیم...یادش بخیر))

یادش بخیر چقدر تو لاوا باهاش شوخی میکردیم که گواهی نامه ندار...

زیر خاکی !

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط