دست دوستم یه آیفون دیدم حسودیم شد. اومدم خونه به مامانم گفتم :من یه اپل میخوام. یک لبخند مرموز زد. شب که بابام اومد دیدم یه پلاستیک سیب دستش بود. مامانم گفت تو فکر کردی من و بابات انگلیسی بلد نیستیم...!!!