فیک مرد من
فیک مرد من
پارت ۱۷
چانیول:ببین چیکار کردی
ا.ت:بسه دیگه نمیخام بازم آبرومون بره
چانیول:آبرومون رفت دیگه
یونا:بسه باز جیغ میزنما
چانیول :باشه ساکت شدیم
ا.ت:خب من خیلی خوابم میاد بخوابیم
چانیول:باشه ما دیگه بریم
ا.ت:چرا
چانیول:اجازه نمیدن اینجا بمونیم
ا.ت:باشه خداحافظ
پرش زمانی به سه روز بعد
ویو یونا
امروز ا.ت میخواست مرخص بشه چانیول به من گفته بود آمده شو چانیول میخواست بیاد دنبال من تا باهم بریم دنبال ا.ت همینطور تو فکر بودم که یهو چانیول بهم زنگ زد
مکالمه ی بین یونا و چانیول
یونا:سلام اومدی
چانیول:سلام نه من نمیتونم بیام دنبالت
یونا:چرا چیزی شده؟
چانیول:من دیر میرسم خودت میتونی بیای
یونا:آره میتونم
چانیول:باشه پس کار نداری
یونا: نه دیگه خداحافظ
پایان مکالمه ی بین چانیول و یونا
یونا: چانیول زنگ زد گفت تا بیاد دنبالم دیر میشه منم سوئیچمو برداشتم سوار ماشین شدمو به سمت بیمارستان راه افتادم تو راه بودم کم مونده بود برسم که یهو ا.ت بهم زنگ زد
مکالمه ی بین یونا و ا.ت
یونا:سلام چیزی شده
ا.ت:سلام چرا نمیاین حوصلم سر رفته زود باشین دیگه
یونا:چانیول زنگ زد گفت تا بیاد دنبالم دیر میشه و گفت خودم بیام
ا.ت: باشه ولی زود بیا
یونا:باشه زود میام کم مونده برسم
ا.ت:باشه خداحافظ
یونا:خداحافظ
پایان مکالمه ی بین یونا و ا.ت
یونا:ا.ت بهم زنگ زد گفت زود بیا منم پنج دقیقه بعد رسیدم ماشینمو پارک کردم و رفتم سمت اتاق ا.ت و رفتم تو اتاق
ا.ت:سلام
یونا:سلام خوبی درد که نداری
ا.ت:نه فقط یکم درد دارم حالا بیخیال ساعت چنده
یونا:ساعت ۸(صبح)
ا.ت:آها چرا منو مرخص نمیکنن
یونا:الان بزار چانیول بیاد
ا.ت:با یونا داشتیم حرف میزدیم که یهو چانیول اومد
چانیول:سلام
ا.ت و یونا:سلام
چانیول:چه هماهنگ
ا.ت:آره حالا منو از اینجا ببرید حوصلم سر رفت از بس اینجا موندم
چانیول:باشه حالا توام انقدر غر نزن
ا.ت:غر نمیزنم
چانیول:باشه من برم کارای ترخیصت رو انجام بدم
پارت ۱۷
چانیول:ببین چیکار کردی
ا.ت:بسه دیگه نمیخام بازم آبرومون بره
چانیول:آبرومون رفت دیگه
یونا:بسه باز جیغ میزنما
چانیول :باشه ساکت شدیم
ا.ت:خب من خیلی خوابم میاد بخوابیم
چانیول:باشه ما دیگه بریم
ا.ت:چرا
چانیول:اجازه نمیدن اینجا بمونیم
ا.ت:باشه خداحافظ
پرش زمانی به سه روز بعد
ویو یونا
امروز ا.ت میخواست مرخص بشه چانیول به من گفته بود آمده شو چانیول میخواست بیاد دنبال من تا باهم بریم دنبال ا.ت همینطور تو فکر بودم که یهو چانیول بهم زنگ زد
مکالمه ی بین یونا و چانیول
یونا:سلام اومدی
چانیول:سلام نه من نمیتونم بیام دنبالت
یونا:چرا چیزی شده؟
چانیول:من دیر میرسم خودت میتونی بیای
یونا:آره میتونم
چانیول:باشه پس کار نداری
یونا: نه دیگه خداحافظ
پایان مکالمه ی بین چانیول و یونا
یونا: چانیول زنگ زد گفت تا بیاد دنبالم دیر میشه منم سوئیچمو برداشتم سوار ماشین شدمو به سمت بیمارستان راه افتادم تو راه بودم کم مونده بود برسم که یهو ا.ت بهم زنگ زد
مکالمه ی بین یونا و ا.ت
یونا:سلام چیزی شده
ا.ت:سلام چرا نمیاین حوصلم سر رفته زود باشین دیگه
یونا:چانیول زنگ زد گفت تا بیاد دنبالم دیر میشه و گفت خودم بیام
ا.ت: باشه ولی زود بیا
یونا:باشه زود میام کم مونده برسم
ا.ت:باشه خداحافظ
یونا:خداحافظ
پایان مکالمه ی بین یونا و ا.ت
یونا:ا.ت بهم زنگ زد گفت زود بیا منم پنج دقیقه بعد رسیدم ماشینمو پارک کردم و رفتم سمت اتاق ا.ت و رفتم تو اتاق
ا.ت:سلام
یونا:سلام خوبی درد که نداری
ا.ت:نه فقط یکم درد دارم حالا بیخیال ساعت چنده
یونا:ساعت ۸(صبح)
ا.ت:آها چرا منو مرخص نمیکنن
یونا:الان بزار چانیول بیاد
ا.ت:با یونا داشتیم حرف میزدیم که یهو چانیول اومد
چانیول:سلام
ا.ت و یونا:سلام
چانیول:چه هماهنگ
ا.ت:آره حالا منو از اینجا ببرید حوصلم سر رفت از بس اینجا موندم
چانیول:باشه حالا توام انقدر غر نزن
ا.ت:غر نمیزنم
چانیول:باشه من برم کارای ترخیصت رو انجام بدم
۵.۱k
۱۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.