بریدهکتاب
#بریده_کتاب...
... چرا زشتی روح از بند درون آزاد می شود و صورت را می پوشاند. زشتی ظاهر مرا نمی ترساند. از زشتی سیرت می ترسم، زیرا پنهان است و از اعماق می آید، از راه دور. خود را در صورت جا می کند و بدبختی می آورد. بستر خود را در جسم و زمان پهن می کند. همه چیز در جسم است...!
... در ﭘﺎﻧﺰده ﺳﺎﻟﮕﯽ، آدم ﺑﻪ زﻧﺪﮔﯽ ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ. ﺑﯿﺸﺘﺮ دوﺳﺖ دارد ﺑﻨﺎهاﯾﯽ از ﺣﺮﯾﺮ و اﺑﺮﯾﺸﻢ ﺑﺴﺎزد و ﺑﻌﺪ همه ﭼﯿﺰ را ﺑﺴﻮزاﻧﺪ و روز ﺑﻌﺪ دوﺑﺎره از ﻧﻮ ﺷﺮوع ﮐﻨﺪ...!
ﺑﺎ ﭼﺸﻤﺎن ﺷﺮﻣﮕﯿﻦ | طﺎهر ﺑﻦ ﺟﻠﻮن |ﻣﺗﺮﺟم: اﺳﺪﷲ اﻣﺮاﯾﯽ
... چرا زشتی روح از بند درون آزاد می شود و صورت را می پوشاند. زشتی ظاهر مرا نمی ترساند. از زشتی سیرت می ترسم، زیرا پنهان است و از اعماق می آید، از راه دور. خود را در صورت جا می کند و بدبختی می آورد. بستر خود را در جسم و زمان پهن می کند. همه چیز در جسم است...!
... در ﭘﺎﻧﺰده ﺳﺎﻟﮕﯽ، آدم ﺑﻪ زﻧﺪﮔﯽ ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ. ﺑﯿﺸﺘﺮ دوﺳﺖ دارد ﺑﻨﺎهاﯾﯽ از ﺣﺮﯾﺮ و اﺑﺮﯾﺸﻢ ﺑﺴﺎزد و ﺑﻌﺪ همه ﭼﯿﺰ را ﺑﺴﻮزاﻧﺪ و روز ﺑﻌﺪ دوﺑﺎره از ﻧﻮ ﺷﺮوع ﮐﻨﺪ...!
ﺑﺎ ﭼﺸﻤﺎن ﺷﺮﻣﮕﯿﻦ | طﺎهر ﺑﻦ ﺟﻠﻮن |ﻣﺗﺮﺟم: اﺳﺪﷲ اﻣﺮاﯾﯽ
- ۱۶۶
- ۲۴ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط