بهار ارزوهایم میان باغ دل افتاد

بهار آرزوهایم، میان باغ دل افتاد
صدا میزد به رسوائی،من و دل مانده ایم و تو

دگر انگار با یادت، میان جمع تنهایم
امان از دردِ تنهایی،من و دل مانده ایم وتو

بیابان غریبی شد، زهجرانت گلستان ها
به جزگلهای صحرایی،من و دل مانده ایم و تو

ترک های کویرِدل، نشسته روی پیشانی
عجب تقدیر غوغایی، من و دل مانده ایم و تو.....
دیدگاه ها (۲)

❤❤❤❤❤

❤❤❤❤❤

❤❤❤❤❤

گفتم : تو ش‍‍‍‍ـیرین منی. گفتی : تو فرهـادی مگر؟گفتم : خرابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط