یکبار که دستم بند بود چادرم رادر آوردم مادربزرگ گفتچادری

یکبار که دستم بند بود چادرم رادر آوردم مادربزرگ گفت:چادری چادرش را از سرش نمی کشد
گفتم دستم بند است گفت :پس با دندان بگیر
«حال اگر بمیرم چادرم از سر نخواهد افتاد» .

پ.ن:
مثل الماس گرانبها و کمیاب باش نه مثل سنگ ک در همه جا یافت میشه...
#ما_دختران_مادر_پهلو_شکسته_ایم 💔
دیدگاه ها (۱)

دل گرفته راتنها، دیدار یار مرهم است... #سپهر_آهنگی

💕 همسر جانم 💞 دوست داشتنت برایم، چیزیست مانند حیثیت...

راستش من گاهی فکر می‌کردم شاید این یک جور قدرت باشد که بتوان...

ولی خب کی با یه جمله مث من میتونه آرومت کنه...؟

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط