تو خونه

*تو خونه*
رو مبل نشسته بودی و سعی داشتی لباسی که توسط فلیکس پاره شده بودو دوباره تنت کنی تو همین هین هم با استرس به فلیکسی که به این ور و اونور میرفت چشم دوخته بودی..
چند لحظه ای نگذشت و در توسط هان باز شد و حالا با عصیانیت داشت به سمتت هجوم میاورد..
×کدوم گوری بودی هاا؟فک کردی کدوم خری هستی بتونی تنها بری بار ها؟؟
_آروم باش هان..
×چجوری آروم باشم وقتی عین سگ نگرانش بودم؟!اصلا براش مهمم که چجوری داشتم در به داغون دنبالش‌ میگشتم؟
هان دستشو به کراواتش رسوند و محکم درش آورد و به سمتت امد و همینطور که رو مبل بودی درازت کردو روت خیمه زد..
×حالا زیرم پاره شو و اسممو با ناله به زبون بیار ا.ت..
البته باید بگم فلیکس قبل امدن هان یه راند پیش رفته بود و الان برای شروع راند دومش با پوزخند به سمتتون قدم برداشت..


. . . The end
دیدگاه ها (۱)

برسد روزی که در این سناریو من جای ات باشم

#سناریو#درخواستی#استری_کیدز#چان #چانگبین #لینو #فلیکس #هیونج...

وقتی میگم رد دادم یعنی این

بچهها من متاسفانه رد دادم نصف شب

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط