عشق خریدنی 사랑 쇼핑
#عشق_خریدنی
사랑 쇼핑
اونو کشتم و فرار کردم پیش دوس پسرم
و پدر و مادرم سال بعد صاحب ی دختر شدن الان اون فک کنم 16 سالشه ولی بابام فرو ختش
ا/ت :تو زندگیت خیلی مثل منه منم بابام قمار باز بود و سر من قمار کرده و باخت الانم من پیش ی پسره زندگی میکنم
ا/ت :اسم پدرت چی بود
دختره :جه هوآ
ا/ت:صب کن ببینم اسم خودت چیه
دختره :لویس
چطور؟؟؟...
ا/ت:هیچی
ا/ت
اسمشو که گف انگار یجا حرفشو شنیده بودم بابا هی در موردش صحبت می کرد گردنبندشم کع مث مال من بود پس...
پس...... نگو که اون.... همون..... همون خواهریه که مامان می گف مرده اسمشم لویس بوده
لویس :امم اسم تو چیه
ا/ت:من ا/تم
لویس:وایسا نکنه تو خوهرمی که بعد رفتن من به دنیا اومدی
ا/ت :نشونه هامون بهم می خوره پس شاید...
شاید امکان داشته باشه که..... که ما خواهر باشیم
لویس:بیا بغلم
ا/ت:هومم
بعد کلی بغل کردن لویس بهم گف:
که بریم لب ساحل.......
تاحالا شبا اومدی لب ساحل؟؟
ا/ت : نه..... یه سوال یکی که منو خریده بود بهم گفت که تک فرزندم اما من که مبودم و نمی دونستم پس چطور وقتی امار بابا رو در اورد اسمی از تو توش نبود
لویس: جه هوآ
هر چیزی که مربوط میشد به منو اتیش زد که ردی ازم نمونه میگفت ت باعث شدی ما ور شکست بشیم جالبه که بعد رفتن من وضعشون بهتر شده بود
ا/ت :منم به خاطر همین فرو ختن
لویس :هومم. چقد ما بد بختیم
ا/ت:حداقل بهتر از اونه که زیر دست مرتیکه کتک بخوریم
لویس:اره والا
ا/ت:.........
بلایک فرزندمم
بیب بریم پارت بدی 🐼 🧚🏻♀️
사랑 쇼핑
اونو کشتم و فرار کردم پیش دوس پسرم
و پدر و مادرم سال بعد صاحب ی دختر شدن الان اون فک کنم 16 سالشه ولی بابام فرو ختش
ا/ت :تو زندگیت خیلی مثل منه منم بابام قمار باز بود و سر من قمار کرده و باخت الانم من پیش ی پسره زندگی میکنم
ا/ت :اسم پدرت چی بود
دختره :جه هوآ
ا/ت:صب کن ببینم اسم خودت چیه
دختره :لویس
چطور؟؟؟...
ا/ت:هیچی
ا/ت
اسمشو که گف انگار یجا حرفشو شنیده بودم بابا هی در موردش صحبت می کرد گردنبندشم کع مث مال من بود پس...
پس...... نگو که اون.... همون..... همون خواهریه که مامان می گف مرده اسمشم لویس بوده
لویس :امم اسم تو چیه
ا/ت:من ا/تم
لویس:وایسا نکنه تو خوهرمی که بعد رفتن من به دنیا اومدی
ا/ت :نشونه هامون بهم می خوره پس شاید...
شاید امکان داشته باشه که..... که ما خواهر باشیم
لویس:بیا بغلم
ا/ت:هومم
بعد کلی بغل کردن لویس بهم گف:
که بریم لب ساحل.......
تاحالا شبا اومدی لب ساحل؟؟
ا/ت : نه..... یه سوال یکی که منو خریده بود بهم گفت که تک فرزندم اما من که مبودم و نمی دونستم پس چطور وقتی امار بابا رو در اورد اسمی از تو توش نبود
لویس: جه هوآ
هر چیزی که مربوط میشد به منو اتیش زد که ردی ازم نمونه میگفت ت باعث شدی ما ور شکست بشیم جالبه که بعد رفتن من وضعشون بهتر شده بود
ا/ت :منم به خاطر همین فرو ختن
لویس :هومم. چقد ما بد بختیم
ا/ت:حداقل بهتر از اونه که زیر دست مرتیکه کتک بخوریم
لویس:اره والا
ا/ت:.........
بلایک فرزندمم
بیب بریم پارت بدی 🐼 🧚🏻♀️
۱۰.۱k
۲۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.