یک عمر شهید بود و دل باخته بود

یک عمر شهید بود و، دل باخته بود
بردشمن و نفس خویشتن تاخته بود

از پیکر سوخته، نبودش باکی
او سوخته ای بود که خودساخته بود
#قاسم جان برای بار دیگر وقتش نرسیده...
دیدگاه ها (۱)

درست است که کلمه به سکوتو کارد به استخوانم رسیده استاما هرگز...

تو نوری مشعشع که می‌تابد اینکچه خورشید رخشان به آیینۀ جانخرو...

جای حیرت نیست از مردی که بی سر مانده استماتم از آن سر که بعد...

ای دوست آن کس که دوستی ندارد؛ای طبیب آن کس که طبیبی ندارد؛ای...

بسمه الله النورقسمت ۲۹]بنام خدایی که شهنشاه شاهانه است و سرو...

تا به حال طمع بیخیالی رو چیشیده ای؟ملس و دلچسب!چقدر مینشیند ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط