قمارعشق شیرین است اگرچه باز میبازم
قمارعشق شیرین است، اگرچه باز میبازم..
تو از آس دلت مغرور و من، دلخوش به سربازم... چه حکم است اینکه میدانی، که حکم دست من خالی است؟
دل و دستم که میلرزد خودم را پاک میبازم... ورق برگشته است امروز و تو حاکم...منم محکوم
چه باید کرد با این بخت؟ میسوزم و میسازم... تو بازی میکنی از رو و من آنقدر گیجم که...
نمیدانم کدامین برگ را باید بیاندازم... اگرحاکم تویی، ای عشق! من تسلیم تسلیمم...
همه از برد مغرورند و من بر باخت مینازم.... قمار عشق با من ، مثل جنگ شیر با آهوست ...
در این پیکار معلوم است ، پایانم از آغاز ...
تو از آس دلت مغرور و من، دلخوش به سربازم... چه حکم است اینکه میدانی، که حکم دست من خالی است؟
دل و دستم که میلرزد خودم را پاک میبازم... ورق برگشته است امروز و تو حاکم...منم محکوم
چه باید کرد با این بخت؟ میسوزم و میسازم... تو بازی میکنی از رو و من آنقدر گیجم که...
نمیدانم کدامین برگ را باید بیاندازم... اگرحاکم تویی، ای عشق! من تسلیم تسلیمم...
همه از برد مغرورند و من بر باخت مینازم.... قمار عشق با من ، مثل جنگ شیر با آهوست ...
در این پیکار معلوم است ، پایانم از آغاز ...
- ۱.۴k
- ۰۵ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۰۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط