و گفت راه خدای را عدد نتوان کرد چندانکه بنده است به خ

و گفت: راه خدای را عدد نتوان کرد، چندان‌که بنده است، به خدا راه است. به هر راهی که رفتم قومی دیدم. گفتم: خداوندا مرا به راهی بیرون بر که من و تو باشیم خلق در آن راه نباشد. راه اندوه در پیش من نهاد گفت: اندوه باری گران است، خلق نتواند کشید.

📚 از #کتاب تذکرة الاولیاء | نوشته‌ی #عطار
ذکر ابوالحسن خرقانی #بخون
دیدگاه ها (۲)

می‌رهماز خویش ومی‌مانم ز خویشهرچه برجا مانده ویران می‌شودروح...

از ابتدای پیدایش انسان حدود 100میلیارد نفر مرده اند جمعیت ان...

دلم، دریا به دریا، از تماشای تو می‌گیرددلم دریاست، اما از تم...

شعله را جز ته خاکسترش آرام‌ کجاستجهد آن کن تو در سایهٔ خویش ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط