تو تازیانه می زنی به زخمه ی خیال من

تو تازیانه می زنی به زخمه ی خیال من
من آب و دانه می دهم به خوش خیالِ باورم


تو مثل ماهِ برکه ای ...و من غریق مست شب
دوباره تو ..دوباره من..شناوری ..شناورم
#حسین_منزوی
دیدگاه ها (۳)

هجومزخـم تو رانمیڪشـد تن من...برای ڪشته شدن چه ڪنم

‌دور می‌‌شویم ناگهاناز خاطرِ آدم‌هاچنان سواری شتاب‌زدهدر مه‌...

‌شاهنشه مایی تو و به گلبرگ ماییهرجا که گریزی، بر ما باز بیای...

بپوش روی نگارین و موی مشکین راکه حسن طلعت خورشید را بپوشیدی ...

.میشود یک شب تو ساقی باشی و من مست تو؟محو چشمان تو باشم ، عا...

همه با یار خوش و من به غم یار خوشمسخت کاری است ولی من به همی...

چنان با ناز می آیی که حتی شاه می رقصدبه شوق دیدنت یوسف درون ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط