خرگوش کوچولو ی من

خرگوش کوچولو ی من 🐇

+حالم داشت بدتر میشد به خاطر همین رفتم تو اشپزخونه یکم اب بخورم
-تشنم شده بود رفتم اب بردارم(اه انقدر گفتید اب تشنم شد)که لارا رو دیدم بهش محل ندادم و رفتم ابمو برداشتم و خوردم انگار کلافه بود و حالش زیاد اوکی نبود اولش ترسیدم اما بعد بیخیال شدم و رفتم تو اتاقم حدود دو ساعت تو اتاقم بودم که یهو...
ویو لارا:
حالم خیلی بد بود در حدی که واقعا داشتم میمردم اه چرا جدیش نگرفتم حالا چیکار کنم دارو هامم که تموم شدن هوف بیخال میخوابم شاید بهترم بشم خوب برم تو تختم اخیش خوب میخوابم اوکی میشم (یکم بعد)وای نمیشه به خدا دارم میمیرم چیکار کنم(گریه)یعنی الان لرم به داداش بگم بره برام دارو بگیره عصبی میشه اره پس نمیگم اما واقعا دارم میمیرم نه باید برم چون حالم بد بود خودمو کشون کشون بردم جلوی در اتاق داداشم و در زدم چون جون باز کردن در اتاقو نداشتم
-داشتم روی آهنگ جدیدم کار میکردم که صدای در شنیدم حتما لاراه توجه نکردم که دبدم دوباره در میزنه جواب دادم (بله چیکار داری برو بعدا بیا الان کار دارم )
+داداش(گذبه و لرزون)
-صداش صداش لرزون و گریون بود ترسیدم رفتم درو باز کردم که افتاد تو بغلم و هوش یاریش کم بود
+داداش(ضعیف)
-محکم بغلش کردم)جون دلم عشقم تو جت شده داداشی (ترسبده و بغض)
+زنگ بزن دکتر قلبم
-چی قلبت(لرزون و با چشمای اشکی)خیلی خوب وایسا الان به دکتر زنگ میزنم(دستاش میلرزن)گفت الان میام
+ای(داد)
-لارا لارا تروخدا تحمل کن باشه الا دکتر میاد بیا رو تخت دراز بکش نفس عمیق بکش الان دکتر میاد