عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند

عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند
پاسخ ناله و سوز و جگرش خندیدند

مادری بود و جوان مرگ شد و آخر کار
همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند

همچو بسمل شده ای دور خودش می پیچید
به پریشان شدن بال و پرش خندیدند

درد پیچیده به پهلویش و از هر دو طرف
دست میبرد به سوی کمرش،خندیدند

آمده بر سرش اینجا کمی از داغ حسین
همگی جمع شدند دور سرش خندیدند

یک نفر نیست که از خاک سرش بردارد
بر نفسهای بدون اثرش خندیدند

زهر اثر کرده و رویش به کبودی زده است
بدنظرها به خسوف قمرش خندیدند

دست پا می زند و نیست کنارش پدری
تا ببیند به عزای پسرش خندیدند

کربلا جسم علی پخش به صحرا شده بود
لشگری دور تن مختصرش خندیدند

هر چه می گفت حسین یاولدی یاولدی...
عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند
دیدگاه ها (۴)

🔸 🌸 🌸 🌸 امشب صدف،بر گوهری،یک بحر گوهر میدهد/🌸 🌸 🌸 یک گوهر ا...

او که ساخت هم‌پای مردم سرپا ‌ایستاد، اینها که با لابی‌گری و ...

حجاب #لباس_رسمی در پلیس اسکاتلندبه دلیل تقاضای بانوان #مسلم...

شهید علی اکبر دهقان از رزمندگان دفاع مقدس بود بود که عشق به ...

شهید علی اکبر دهقان از رزمندگان دفاع مقدس بود بود که عشق به ...

رمـان زخٰم عشق تـو پـارت هفتـم🌚✨︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۫...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط