از آذر نگفتیم نشد بگیم

از آذر نگفتیم نشد بگیم
امون ندادن که
ریختیم یکی یکی مثل برگای درختا
دلامون زرد شد تنمون خمیده چشامون آسمون خاکستری
بارید بارید بارید
کاش یکی بغلمون کنه لالایی بخونه
بگه میاد شبی که تهش صبح روشنه که همه شادن و میخندن
که پدری شرمنده‌ی زنو بچه نیست
که جوونی شرمنده‌ی پدر و مادرش
آرزوهامون دیگه سوسوی ستاره نیست که رسیدنش محال باشه...
میاد میاد میاد
بعد پاییز زمستون بی برگه، سردو برفه
اما بعدش بهاره
خدا اگه مواظب دلامون باشه سبز میشیم جوونه میزنیم
بهار بهار بهار
به این امید بخواب دلای شکسته‌ی ما روهم یه روزی بند میزنن...
دیدگاه ها (۳)

🍁 من بودم ودل بود و کناری وفراغیاین عشق کجا بودکه ناگه به می...

دلبرم،دستانِ مردانه ات را که چفتِ دستانم می‌کنی گرمیِ مشهودش...

❤ ️خوب کردی که رُخ از آینه پنهان کردیهر پریشان نظری لایقِ دی...

و من مُردم برای این حجم از آبی بودن و آرامش ...💙

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط