چه می شد هستی ام گل بود تا از شاخه بردارم

چه می شد هستی ام گل بود تا از شاخه بردارم
که محض لحظه ای لبخند، در دست تو بگذارم!

جوانی ام، غـرورم، آبـرویم، آرزوهایـم...
تمام آنچه را که از خودم هم دوست تر دارم

هر از گاهی در آیینه لبم را سیر می بوسم
تو را در خویش می بینم! چنین بی مرز بیمارم!

اگر از من بپرسی، عشق "رازمطلق" است، اما
تماماً عـشق تو پـیداست در اجزای رفتارم!

هر از گاهی که بادی می گشاید پنجره ها را
به فال نیک می گیرم که می آیی به دیدارم

خیالت مایۀ سرسبزی این عمر بن بست است
شبیه پیچکی هستی که گل کردی به دیوارم

فقط در لحظه هایم باش،بی دیدار، بی منّت
نه اینکه آدمم؟ قدری هوا را هم سزاوارم!

بگو با که، کجا، سر می گذاری تا بدانم که
کجا، تنها، سری بر زانوان خویش بگذارم...🌸☘
دیدگاه ها (۱)

سیلی خوردن رئیس جمهور فرانسه در ملا عامیک شهروند فرانسوی زما...

فقط اونجا که مهر علیزاده گفت:چهارتا جوون می رن آب بازی می کن...

‏🔻امام خمینی در گفتگو با تلویزیون فرانسه در نوفل لوشاتو:🔸 فش...

قرآن میگه:کسی که بخاطر« دنیای خودش»، «آخرتش» را خراب کند، دچ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط