سیلام
سیلام
اون وو : میخواین جیسو رو نجات بدید یا منو بکشید
جنی : نمی کشمت رنجت میدم
اون وو : بسه جنی کیم به اینا بگو من دشمن بزرگتم چرا وقتی ایو داداشمو کشت وانمود کردی منو نمیشناسی
جنی : چرا چرت و پرت میگی همه میدونن دشمنمی بچه بازی نکن گاو گنده
رزی : گمشو دیگه جیسو کجاست الان شلیک میکنم
اون وو : چاگی به دوستات و خواهرت بگو تمومش کنن جیسو رو هم نشونشون بده
وونیونگ : خواهرتتت!!!! حالا شده خواهرم اگه قراره با خواهرم اینطوری رفتار کنی از اشپز خونه منم چاقو میارم حالا واسه من قط و نشون میکشی
اون وو : ازه میکشم هرچی بخوام به خواهرت میگم
ناشناس : وونیونگ رفت تو اشپزخونه چاقو ی تیزشو اورد کرد و با حالت کیوتی چاقو رو تو شکم اون وو کرد ( وونیونگ)
اون وو : اییییییییییی چاگی
وونیونگ : چاگی و مرز
رزی : غلظ میکنی باز با خواهرم اینطوری حرف بزنی
لیسا : جنی کوش ؟!
جنی : بدو اتاقو پیدا کردم
ناشناس : وونیونگ رفت دست و پای جیسو رو باز کرد ( حالا میخوام ترکیش کنم
ایو : اوپااااااااا
وونیونگ : ای اون وو ی کثیف
اون وو : یا ابلفضل مگه تو مرده نبودی
اون وو : میخواین جیسو رو نجات بدید یا منو بکشید
جنی : نمی کشمت رنجت میدم
اون وو : بسه جنی کیم به اینا بگو من دشمن بزرگتم چرا وقتی ایو داداشمو کشت وانمود کردی منو نمیشناسی
جنی : چرا چرت و پرت میگی همه میدونن دشمنمی بچه بازی نکن گاو گنده
رزی : گمشو دیگه جیسو کجاست الان شلیک میکنم
اون وو : چاگی به دوستات و خواهرت بگو تمومش کنن جیسو رو هم نشونشون بده
وونیونگ : خواهرتتت!!!! حالا شده خواهرم اگه قراره با خواهرم اینطوری رفتار کنی از اشپز خونه منم چاقو میارم حالا واسه من قط و نشون میکشی
اون وو : ازه میکشم هرچی بخوام به خواهرت میگم
ناشناس : وونیونگ رفت تو اشپزخونه چاقو ی تیزشو اورد کرد و با حالت کیوتی چاقو رو تو شکم اون وو کرد ( وونیونگ)
اون وو : اییییییییییی چاگی
وونیونگ : چاگی و مرز
رزی : غلظ میکنی باز با خواهرم اینطوری حرف بزنی
لیسا : جنی کوش ؟!
جنی : بدو اتاقو پیدا کردم
ناشناس : وونیونگ رفت دست و پای جیسو رو باز کرد ( حالا میخوام ترکیش کنم
ایو : اوپااااااااا
وونیونگ : ای اون وو ی کثیف
اون وو : یا ابلفضل مگه تو مرده نبودی
۷.۱k
۰۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.