خواب دیدم ... آب ها ... زندانی اند
خواب دیدم ... آب ها ... زندانی اند
بادها ... سرگرم سرگردانی اند
لاله ... از ... روی شقایق ... خسته است
لحظه ... از ... دست دقایق ...خسته است
کومه های عشق ... پوشالی شده
عشق ورزی ... عین بقالی شده
مهر می ورزی ... تعجب می کنند
گرم می آیی ... تعصب می کنند
لاف می بافی ... همه ... کف می زنند
هجو می گویی ... مضاعف می زنند
صبح آمد ... خواب ... از چشمم پرید
تیغ بیداری ... خیالم را ... درید
با خودم گفتم ... کمی ... اندیشه کن
بار دیگر ... عاشقی را ... پیشه کن
عاشقی ... یعنی تبسم های سبز
رویش زیبای گندم های سبز
رقص نیلوفر ... به روی دست آب
بوسه ای داغ ... از لبان آفتاب
عاشقی ... یعنی ... بیا ... همت کنیم
تلخ یا شیرین ... بیا ... قسمت کنیم
؟
#راد
بادها ... سرگرم سرگردانی اند
لاله ... از ... روی شقایق ... خسته است
لحظه ... از ... دست دقایق ...خسته است
کومه های عشق ... پوشالی شده
عشق ورزی ... عین بقالی شده
مهر می ورزی ... تعجب می کنند
گرم می آیی ... تعصب می کنند
لاف می بافی ... همه ... کف می زنند
هجو می گویی ... مضاعف می زنند
صبح آمد ... خواب ... از چشمم پرید
تیغ بیداری ... خیالم را ... درید
با خودم گفتم ... کمی ... اندیشه کن
بار دیگر ... عاشقی را ... پیشه کن
عاشقی ... یعنی تبسم های سبز
رویش زیبای گندم های سبز
رقص نیلوفر ... به روی دست آب
بوسه ای داغ ... از لبان آفتاب
عاشقی ... یعنی ... بیا ... همت کنیم
تلخ یا شیرین ... بیا ... قسمت کنیم
؟
#راد
۹۷۲
۲۶ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.