☘️گیلدا_میربلوک☘️
☘️امروز
در خیابان
من قدم میزدم
سرمای دستانم را در جیبهایم مخفی میکردم
آهنگ موردعلاقه تورا با تمام شاد بودنش گوش دادم
و
دو عاشق دیدم
دختر با ناز گفت دوستم نداری
پسر با لبخند بلند گفت
دااارم
و بعد خندیدند
حسود نیستم
اما
من دو پیراهن بیشتر از این دختر پاره کردم
میدانم که دوستش نداشت
دوستش نداشت چون تو بلند تر فریاد میزدی دوستم داری
اما نداشتی
چهره دختر را به خاطر سپردم
چند ماه دیگر
شاعر میشود☘️
❤️پ.ن:چه تجربه های مشترکی بین نویسنده هاست...حتم دارم نویسنده ها از عاشقی نویسنده شدن❤️
📝#آرام_نوشت☘️
#آرام_نوشت
#گیلدا_میربلوک
#دلنوشته
#نوشته
در خیابان
من قدم میزدم
سرمای دستانم را در جیبهایم مخفی میکردم
آهنگ موردعلاقه تورا با تمام شاد بودنش گوش دادم
و
دو عاشق دیدم
دختر با ناز گفت دوستم نداری
پسر با لبخند بلند گفت
دااارم
و بعد خندیدند
حسود نیستم
اما
من دو پیراهن بیشتر از این دختر پاره کردم
میدانم که دوستش نداشت
دوستش نداشت چون تو بلند تر فریاد میزدی دوستم داری
اما نداشتی
چهره دختر را به خاطر سپردم
چند ماه دیگر
شاعر میشود☘️
❤️پ.ن:چه تجربه های مشترکی بین نویسنده هاست...حتم دارم نویسنده ها از عاشقی نویسنده شدن❤️
📝#آرام_نوشت☘️
#آرام_نوشت
#گیلدا_میربلوک
#دلنوشته
#نوشته
- ۱۲.۳k
- ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط