غنچه خندید ولی باغ به این خنده گریست
🌸 🍃 ┄🍃 🌸 🍃 ┄🍃 🌸
🍃 🌸 🍃 🌸
🎭 🌸 🍃 غنچه خندید ولی باغ به این خنده گریست
غنچه آنروز ندانست که این گریه زچیست 🌸 🍃 باغبان آمد ویک یک همه گلها را چید
باغ عریان شد و دیدند که ازگل خالیست 🌸 🍃 باغ پرسید چه سودی بری از چیدن گل ؟
گفت پژمردگی اش را نتوانم نگریست 🌸 🍃 گریه ی باغ از آن بود که او میدانست
غنچه گرگل بشود هستی او گردد نیست 🌸 🍃 رسم تقدیر چنین است و چنان خواهد بود
می رود عمر ولی خنده به لب باید زیست .. 🌸 🍃 ┄🍃 🌸 🍃 ┄🍃 🌸
🍃 🌸 🍃 🌸
🎭
🍃 🌸 🍃 🌸
🎭 🌸 🍃 غنچه خندید ولی باغ به این خنده گریست
غنچه آنروز ندانست که این گریه زچیست 🌸 🍃 باغبان آمد ویک یک همه گلها را چید
باغ عریان شد و دیدند که ازگل خالیست 🌸 🍃 باغ پرسید چه سودی بری از چیدن گل ؟
گفت پژمردگی اش را نتوانم نگریست 🌸 🍃 گریه ی باغ از آن بود که او میدانست
غنچه گرگل بشود هستی او گردد نیست 🌸 🍃 رسم تقدیر چنین است و چنان خواهد بود
می رود عمر ولی خنده به لب باید زیست .. 🌸 🍃 ┄🍃 🌸 🍃 ┄🍃 🌸
🍃 🌸 🍃 🌸
🎭
- ۲۴۴
- ۱۲ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط