الان کوک میاددد

+الان کوک میاددد....
ببین ته....دارم برات!
۸ ماه...
=ببخشید!
+گمشو
=چطوری کوک....
_اووو مرد جذاب...
=مبارکتون باشه...
عشق دایی کجاس؟
+ممنون خوابیده...
÷بفرمایید بشینید...
یعنی ات خستس بشینید....
=اره بیا عزیزم...
و به کوک نگاه کرد...
=یعنی بیا خانم ماری(خنده اروم)
+ته جان چخبر....
شما قصد ازدواج نداری؟...
=من چ...نه بابااا
÷آهان(بغض)
من برم بالا شب بخیر.....
=منم برم
فردا صبح صحبت میکنیم!
_اونوقت شما کجا میخوای بخوابی؟؟
=جا زیاد هست بابا....
....ماری.....
داشتم خیلی ناراحت از پله ها میرفتم بالا که ته دستمو کشید و چسبوندم به دیوار و لباشو رو لبام گذاشت.....
÷ول...
اومدم چیزی بگم. که با گازی که گرفت.... گریمد در اومد ولی گفتم همراهی کنم.....
(.۲دقیقه بعد)
غرق لذت بودیم که با صدای دست کوک به خودمون اومدیم.‌‌.
_اینجا اخه نامردا؟؟
هی تو ته!
خواهرمو خوردی تموم شد بسه برید بخوابید!
و رفت....
دیدگاه ها (۰)

=ببین من...و کوک رفت...تهیونگ برگشت و دید ماری نیست.......تو...

+هیییی....چانی و جینو...نوتیف اومده که تو برنامه استارز دعوت...

کوک)وارد اتاق شدم ......_خوبی قشنگم؟+اوه کوک!دخترمونو دیدی؟_...

من که نمیدونستم تو ناراحت میشی که!_خوشگل من؟آهاا...قشنگ برگر...

time eout

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط