@trawxo
@trawxo
|•عشق و قمار💔🙂•|
#PART_11
#رها
رسیدیم خونه طاها به مامانش زنگ زدش ک شب بیاد اینجا...
رو مبل نشستم ک طاها اومد کنارم نشست
رها:هو نکنه راسی راسی فک کردی زنو شوهریم
طاها:ببند گوش بده ببین وقتی مامانم اومد هرکاری باهات کردم توهم همکاری کن باشع....
رها:مثلا چی [با تعجب]
طاها:مثلا اگه بوسیدمت
رها:دیگه چی نکنیا طاها
طاها:رها مگه از قصده الکیه باشه
رها:اوففف باشع ولی کار بیشتر از این نکنیا
طاها:اصگل جلو مامانم ک نمیام بکنم....
ک یهو رها پرید وسط حرفم
رها:بامن اینطوری حرف نزنا من مث تو لاشی نیستم....
طاها:بابا منظوری نداشتم بی جنبه
رها:منظورتو رسوندی حالام خفشو تاننت بیاد
طاها:نمیخای ی لباساتو عوض کنی؟!
رها:وای آرع من میرم عوض کنم
طاها:برو رفت لباساشو عوض کردو اومد
رها:غذا سفارش دادی؟
طاها:نه
رها:خاک برسرت بدو سفارش بدع
طاها:باشع غذا سفارش دادمو منتظر مامانم نششتیم بعد چن مین زنگ خونه خورد...
•ادامه دارد💦🤍•
•انرژی کامنت💜🌸•
saghar🥰🥰
|•عشق و قمار💔🙂•|
#PART_11
#رها
رسیدیم خونه طاها به مامانش زنگ زدش ک شب بیاد اینجا...
رو مبل نشستم ک طاها اومد کنارم نشست
رها:هو نکنه راسی راسی فک کردی زنو شوهریم
طاها:ببند گوش بده ببین وقتی مامانم اومد هرکاری باهات کردم توهم همکاری کن باشع....
رها:مثلا چی [با تعجب]
طاها:مثلا اگه بوسیدمت
رها:دیگه چی نکنیا طاها
طاها:رها مگه از قصده الکیه باشه
رها:اوففف باشع ولی کار بیشتر از این نکنیا
طاها:اصگل جلو مامانم ک نمیام بکنم....
ک یهو رها پرید وسط حرفم
رها:بامن اینطوری حرف نزنا من مث تو لاشی نیستم....
طاها:بابا منظوری نداشتم بی جنبه
رها:منظورتو رسوندی حالام خفشو تاننت بیاد
طاها:نمیخای ی لباساتو عوض کنی؟!
رها:وای آرع من میرم عوض کنم
طاها:برو رفت لباساشو عوض کردو اومد
رها:غذا سفارش دادی؟
طاها:نه
رها:خاک برسرت بدو سفارش بدع
طاها:باشع غذا سفارش دادمو منتظر مامانم نششتیم بعد چن مین زنگ خونه خورد...
•ادامه دارد💦🤍•
•انرژی کامنت💜🌸•
saghar🥰🥰
۱۴.۹k
۰۴ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.