بد باش ولی ماله من باش Part 4
بد باش ولی ماله من باش Part 4
لطفا اینو با I want a know گوش بدین 💜🥺💜🥺💜🥺💜🥺
_____________
+ اما شما باید استراحت کنید . اومد جلوم دقیقااا خیلی کم فاصله داشتیم . منم سعی داشتم ریلکس باشم .
_ اصلا من می خوام باهات صحبت کنم ؟ یونو؟؟
+ هوفففف......چشم ولی شما دراز بکشید .
_ تو....تو + من چی ؟
_ تو رفتار و احساساتت شبیه مامانم و خواهرمه
+ واقعا ؟؟
_ اوهوم . و ا...ازت یه قولی می خوام .
+ شما از من ؟؟؟ اونم بزرگترین رئیس مافیا؟؟
_ اوهوم + چشم . حالا چه قولی باید بدم ؟؟
_ این که تحت هیچ شرایطی نباید منو و این عمارتو ترک کنی .
+ باش قول می دم و قولمو تا ابد نگه می دارم ولی یه چیزی می خوام بهتون بگم
_ چی ؟؟ + این که من به غیر از شما و این عمارت و آجوما و دوستم می هی کسه دیگه ای رو ندارم . پس بنابراین قول می دم .
ویو سویون : هیچ صدایی نیومد . برگشتم دیدم مثه یه پیشی کوچولو گرقته خوابیده .
آروم خم شدمو پیشونیشو بوسیدم و به خودم تو مغزم : ایننن چه کاریی بود هان سویونننن . حالا باز خداروشکر یونگی خواب بود .
روبه یونگی کمی آروم گفتم : شما رئیس بزرگترین بند مافیای کره این ولی من فقط یه خدمتکارم ولی حیف که عاشقتون شدم .
ولی بهتره هیچ وقت ندونین و عاشقم نشین ، شما لیاقت بهترینا رو دارین . و آروم اشک ریختم و رفتم یه گوشه اتاق و به آهنگ مورد علاقم گوش می دادم که آرومم می کنه که کم کم چشمام و بستمو و تا شب حدود ساعت های ۱۲ همونجا خوابیدم .
ویو یونگی : مستم ولی تموم حرف هاشو شنیدم . پس قول داد . ذوققق(بچم چه زود ذوق می کنه💜🥺💜🥺💜🥺💜🥺)
و اونم دوسم دارهههه هولااااا ذوققققققق......تا دوازه شب خوابیدم و پاشدم . دیدم رفته یه گوشه اتاق نشسته خوابیده و هدفون تو گوششه . یکیشو زدم تو گوشم دیدم داره به آهنگ مورد علاقه ی من یعنی I want a know گوش می ده . قوداااااا چه قدر کیوت شده 💜🥺💜🥺💜🥺💜🥺
بعدشم دوباره گذاشتم تو گوشش و بردمش گذاشتم رو تخت و خودم و هنوز سرم در می کرد از سوجویی که خورده بودم (قوبونت برم ۶ تا بطری خوردی دیگه بیشتر از این 💜🥺💜🥺💜🥺💜🥺😐😐)
اومدم بیرون و زنگ زدم به نامی .
_ سلام نامی .
^ سلام هیونگ .
_ با پسرا جمع شید و جایی چند کیلومتر دور تر از گانگ نام همو می بینیم .
^ باشه هیونگ .
بعدش برای سویون تو کاغذ نوشتم : سویون ببخشید که بیدار شدم و به حرفت گوش نکردم و نخوابیدم ولی داره یه محموله داره میاد و ما باید حتما بریم .
خدافظ.....از طرف یونگی .
_____________________________________
ⓣⓞ ⓑⓔ ⓒⓞⓤⓝⓣⓔⓓ..........💜🥺💜🥺ادامه دارد
منتظر کامنت های گشنگ و لایک های گشنگتونم 😐😐😐😂😂😂😈😈😈;) 💜🥺💜🥺💜🥺💜🥺
لطفا اینو با I want a know گوش بدین 💜🥺💜🥺💜🥺💜🥺
_____________
+ اما شما باید استراحت کنید . اومد جلوم دقیقااا خیلی کم فاصله داشتیم . منم سعی داشتم ریلکس باشم .
_ اصلا من می خوام باهات صحبت کنم ؟ یونو؟؟
+ هوفففف......چشم ولی شما دراز بکشید .
_ تو....تو + من چی ؟
_ تو رفتار و احساساتت شبیه مامانم و خواهرمه
+ واقعا ؟؟
_ اوهوم . و ا...ازت یه قولی می خوام .
+ شما از من ؟؟؟ اونم بزرگترین رئیس مافیا؟؟
_ اوهوم + چشم . حالا چه قولی باید بدم ؟؟
_ این که تحت هیچ شرایطی نباید منو و این عمارتو ترک کنی .
+ باش قول می دم و قولمو تا ابد نگه می دارم ولی یه چیزی می خوام بهتون بگم
_ چی ؟؟ + این که من به غیر از شما و این عمارت و آجوما و دوستم می هی کسه دیگه ای رو ندارم . پس بنابراین قول می دم .
ویو سویون : هیچ صدایی نیومد . برگشتم دیدم مثه یه پیشی کوچولو گرقته خوابیده .
آروم خم شدمو پیشونیشو بوسیدم و به خودم تو مغزم : ایننن چه کاریی بود هان سویونننن . حالا باز خداروشکر یونگی خواب بود .
روبه یونگی کمی آروم گفتم : شما رئیس بزرگترین بند مافیای کره این ولی من فقط یه خدمتکارم ولی حیف که عاشقتون شدم .
ولی بهتره هیچ وقت ندونین و عاشقم نشین ، شما لیاقت بهترینا رو دارین . و آروم اشک ریختم و رفتم یه گوشه اتاق و به آهنگ مورد علاقم گوش می دادم که آرومم می کنه که کم کم چشمام و بستمو و تا شب حدود ساعت های ۱۲ همونجا خوابیدم .
ویو یونگی : مستم ولی تموم حرف هاشو شنیدم . پس قول داد . ذوققق(بچم چه زود ذوق می کنه💜🥺💜🥺💜🥺💜🥺)
و اونم دوسم دارهههه هولااااا ذوققققققق......تا دوازه شب خوابیدم و پاشدم . دیدم رفته یه گوشه اتاق نشسته خوابیده و هدفون تو گوششه . یکیشو زدم تو گوشم دیدم داره به آهنگ مورد علاقه ی من یعنی I want a know گوش می ده . قوداااااا چه قدر کیوت شده 💜🥺💜🥺💜🥺💜🥺
بعدشم دوباره گذاشتم تو گوشش و بردمش گذاشتم رو تخت و خودم و هنوز سرم در می کرد از سوجویی که خورده بودم (قوبونت برم ۶ تا بطری خوردی دیگه بیشتر از این 💜🥺💜🥺💜🥺💜🥺😐😐)
اومدم بیرون و زنگ زدم به نامی .
_ سلام نامی .
^ سلام هیونگ .
_ با پسرا جمع شید و جایی چند کیلومتر دور تر از گانگ نام همو می بینیم .
^ باشه هیونگ .
بعدش برای سویون تو کاغذ نوشتم : سویون ببخشید که بیدار شدم و به حرفت گوش نکردم و نخوابیدم ولی داره یه محموله داره میاد و ما باید حتما بریم .
خدافظ.....از طرف یونگی .
_____________________________________
ⓣⓞ ⓑⓔ ⓒⓞⓤⓝⓣⓔⓓ..........💜🥺💜🥺ادامه دارد
منتظر کامنت های گشنگ و لایک های گشنگتونم 😐😐😐😂😂😂😈😈😈;) 💜🥺💜🥺💜🥺💜🥺
۳.۷k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۲