هر روز صبح خودم جسدم را از خواب
هر روز صبح خودم جسدم را از خواب
بیدار می کنم
آن را به دوش می کشم
وقتی از او می پرسند خوبیـ؟
با سقلمه ای محکم به پهلو های زخمی اش
مجبور به لبخند زدنش می کنم...(:
شب ها از آزار دادنش دریغ نمی کنم
و جسدم هنوز از رو نرفته
نفس می کشد...!
بیدار می کنم
آن را به دوش می کشم
وقتی از او می پرسند خوبیـ؟
با سقلمه ای محکم به پهلو های زخمی اش
مجبور به لبخند زدنش می کنم...(:
شب ها از آزار دادنش دریغ نمی کنم
و جسدم هنوز از رو نرفته
نفس می کشد...!
۹۱۱
۲۵ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.