Part 《15》
Part 《15》
《پارت اخر》
(علامت ته- یوری+ کوک÷ یونگ سو×)
ویو یوری:
هه رفته گردش تفریح با دوس دختر جدیدش میگم چرا جواب پیام و تماسم رو نمیده.....جهنم اصلا همین الان مسدودش میکنم....تمام.....من چقد خرم یه بار به واسته عشق ضربه خوردم و دوباره اشتباهم رو تکرار کردم هه فک کردم طرف دوسم داره من واقعا خرم
یک سال بعد:
×یوری بریم خرید؟
+آره بریممممم
×کوکم میادااا
+اوکییییی
مرکز خرید:
÷یوری ته دیگه پیام نداد بهت
+چی میگی کوک یک سال شده ها در ضمن من مسدودش کردم...این رابطه یک سال پیش تموم شد
×خوب کاری کردی
×کوک بیا بیا این خوبه؟
ویو یوری:
یونگ سو و کوک داشت لباس انتخاب میکردن منم واسه خودم داشتم میچرخیدم که یهو...تهیونگ زد رو شونم منم برگشتم و.....
-یوری شی(بایه دست گل رز توی دستش)
تهیونگ میخواست یوری رو بغل کنه که یوری پسش زد
-چیشده
+رابطه ما یک سال پیش تموم شد
و یوری میره
×بهبه جناب کیم
-کوک اینجا چه خبره
÷باید صحبت کنیم
توی کافه:
کوک برداشت یوری رو از این اتفاقات به ته میگه و ته واقیعت رو به کوک میگه
÷عهه جدی میگی
-خیلی خر تو خر شد؟
÷عن تو عن شد
-حالا چیکار کنم
÷من به یوری میگم که میخوای باهاش صحبت کنی توعم همچی رو براش تعریف کن
-اوکی
آخر هفته:
÷یوری ته میخواد باهات صحبت کنه
+من صحبتی ندارم
÷نیاز نیست صحبت کنی فقط به حرفاش گوش کن
+اوکی ولی تو بهش زنگ بزن حرفشو بزنه
÷ولی.....
+ولی نداره(عصبانی)
÷باشه باشه
به ته زنگ میزنه:
تهیونگ همچی رو میگه
+تهیونگ الان کجاییی(با بغض )
-عزیزم چرا بغض کردی جلوی خونتونم
+الان میام پیشت(باگریه)
-باشه حالا گریه نکن عشقم
ویو یوری:
من چقدر خرم....بدو بدو رفتم سمت در ورودی تا درو باز کردم دیدم تهیونگ جلوم زانو زده و حلقه دستشه و چند نفرم پشتش گل دستشونه
-لی یوری...با من ازدواج میکنی؟
+هق..ارههههههه(با گریه پرید تو بغل ته)
×کِل میکشد
÷دست میزند(خیلی کتابی شد🤥)
خلاصه دیگه جشن گرفتن و شادی و اسکل بازیو و بله بعد از چند ماه ته و یوری ازدواج کردن و بعد یک سال صاحب یه دختر کوچولوی کیوت که عکسشو تو اسلاید میزارم میشن و به شادی زندگی میکننن
تماممممممممممممم
چطور بود؟
از فیک راضی بودید؟
🪄🎠
یه فیک دیگه هم دارم به زودی میزارم براتون♡
حمایت پلیز:)
《پارت اخر》
(علامت ته- یوری+ کوک÷ یونگ سو×)
ویو یوری:
هه رفته گردش تفریح با دوس دختر جدیدش میگم چرا جواب پیام و تماسم رو نمیده.....جهنم اصلا همین الان مسدودش میکنم....تمام.....من چقد خرم یه بار به واسته عشق ضربه خوردم و دوباره اشتباهم رو تکرار کردم هه فک کردم طرف دوسم داره من واقعا خرم
یک سال بعد:
×یوری بریم خرید؟
+آره بریممممم
×کوکم میادااا
+اوکییییی
مرکز خرید:
÷یوری ته دیگه پیام نداد بهت
+چی میگی کوک یک سال شده ها در ضمن من مسدودش کردم...این رابطه یک سال پیش تموم شد
×خوب کاری کردی
×کوک بیا بیا این خوبه؟
ویو یوری:
یونگ سو و کوک داشت لباس انتخاب میکردن منم واسه خودم داشتم میچرخیدم که یهو...تهیونگ زد رو شونم منم برگشتم و.....
-یوری شی(بایه دست گل رز توی دستش)
تهیونگ میخواست یوری رو بغل کنه که یوری پسش زد
-چیشده
+رابطه ما یک سال پیش تموم شد
و یوری میره
×بهبه جناب کیم
-کوک اینجا چه خبره
÷باید صحبت کنیم
توی کافه:
کوک برداشت یوری رو از این اتفاقات به ته میگه و ته واقیعت رو به کوک میگه
÷عهه جدی میگی
-خیلی خر تو خر شد؟
÷عن تو عن شد
-حالا چیکار کنم
÷من به یوری میگم که میخوای باهاش صحبت کنی توعم همچی رو براش تعریف کن
-اوکی
آخر هفته:
÷یوری ته میخواد باهات صحبت کنه
+من صحبتی ندارم
÷نیاز نیست صحبت کنی فقط به حرفاش گوش کن
+اوکی ولی تو بهش زنگ بزن حرفشو بزنه
÷ولی.....
+ولی نداره(عصبانی)
÷باشه باشه
به ته زنگ میزنه:
تهیونگ همچی رو میگه
+تهیونگ الان کجاییی(با بغض )
-عزیزم چرا بغض کردی جلوی خونتونم
+الان میام پیشت(باگریه)
-باشه حالا گریه نکن عشقم
ویو یوری:
من چقدر خرم....بدو بدو رفتم سمت در ورودی تا درو باز کردم دیدم تهیونگ جلوم زانو زده و حلقه دستشه و چند نفرم پشتش گل دستشونه
-لی یوری...با من ازدواج میکنی؟
+هق..ارههههههه(با گریه پرید تو بغل ته)
×کِل میکشد
÷دست میزند(خیلی کتابی شد🤥)
خلاصه دیگه جشن گرفتن و شادی و اسکل بازیو و بله بعد از چند ماه ته و یوری ازدواج کردن و بعد یک سال صاحب یه دختر کوچولوی کیوت که عکسشو تو اسلاید میزارم میشن و به شادی زندگی میکننن
تماممممممممممممم
چطور بود؟
از فیک راضی بودید؟
🪄🎠
یه فیک دیگه هم دارم به زودی میزارم براتون♡
حمایت پلیز:)
۴.۱k
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.