دیوانه شدم در طلبت بس که به دیوان

دیوانه شدم در طلبت بس که به دیوان،
هی فال زدم، فال زدم، تا تو بیایی!

"حافظ" خبری از تو ندارد که بگوید ،
میترسم از این بی خبری، ماه رهایی!

از من که دچارت شده ام یاد نکردی،
در وقت سفر با غزل تلخ جدایی!

با این همه تنهایی و رسوایی و دوری،
"شاعر" شده ام تا که بگویم که خدایی!

خال لب تو نقطه ی پرگار وجود است،
اصلا تو خودت دایره ی قسمت مایی...
دیدگاه ها (۲)

تو بگو!انتهای این همه رویا که می بافم و می بافم،شکافتن نیست ...

زمزمه دلتنگی ام را یه نسیم میسپارم تا به تو برساند همیشه به ...

نمی خواهــــــمخــــــاطره ی فردایم شــــــوی!امروز من بــــ...

این روزها هرلحظه اش بوی بین الحرمین،بوی گل یاس بوی عشق، بوی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط