تو ای ظالم که من میخوانمت یار
تو ای ظالم که من میخوانمت یار
زدی زخمی دگر بر این دلم زار؟
تو را حاصل چه بود از رنجش من؟
که هر دم میکشی روحم بر این دار
کنون خواهم بگویم بر تو یک راز
زبودن با تو بر من نیست اجبار
چو آوردی به آخر طاقتم را
رسانیدم به ته این قصه این بار
رها سازم خودم اینک به اصرار
روم یک جای دیگر با دگر یار👫
زدی زخمی دگر بر این دلم زار؟
تو را حاصل چه بود از رنجش من؟
که هر دم میکشی روحم بر این دار
کنون خواهم بگویم بر تو یک راز
زبودن با تو بر من نیست اجبار
چو آوردی به آخر طاقتم را
رسانیدم به ته این قصه این بار
رها سازم خودم اینک به اصرار
روم یک جای دیگر با دگر یار👫
۱.۴k
۲۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.