امروز

امروز.....
زیر تیغ آفتاب عرق ریختم!
زبانم خشک شده بود....دستهایم خنکی آب را که حس کرد.....
تپش قلبم تند تر شد....!
یک جرعه آب ....؟؟!!!
حیف قسمتم نبود تا افطار...
اما خودمانیم ....تشنگی که به نهایت برسد....دست که خنکای آب را حس کند ..جگر آدمی آب میشود.....!

سلام بر دست هایی که قطره های
آب فرات به التماس بوسه بارانش کرد....تا به لب های عطش ناک برسد....اما...
غافل از آنکه جوانمرد تشنگی را اختیار کرده بود !

عباس ....به قامت رسایت صلوات....
سلام بر لب عطشان سیدالشهدا(ع)..
دیدگاه ها (۱۸)

بعله از اتاق فرمان اشاره میکنند باید نیمه ی گمشده ی من شهریو...

کدومش سختره لطفا بگین^_^به نظر من که گم کردن گوشی از همشون س...

اولی :امسال روزه می گیری؟دومی :آره اگه خدا بخواد…اولی :منم م...

خخخبببببببببب تا اینجاش ک خوب پیش رفتیم.......همش 29روز و نص...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط