چشم بر روی تو افتاد ناگهان
چشم بر روی تو افتاد ناگهان
بی خبر رفتم به جمع عاشقان
ناگهان کاری به دستم داد دل
لاجرم در چاله ای افتاد دل
چشم تو کار دوصد لیلا کند
نقش یک معشوقه را ایفا کند
تا نگاهت روبه رویم میشود
چهره ی تو آرزویم میشود
آرزوی من شده دیدار تو
یک نفر اینجا شده بیمار تو
تو کجایی تا پرستاری کنی
در حق این عاشقت کاری کنی
بی خیال عالم و آدم شدی
عاشقم کردی و بعداً کم شدی
فرصت دیدار ما بسیار نیست
عاشقت را رنگ بر رخسار نیست
یک زمان یادی اگر کردی زِ ما
آمدی سراغ این بی ادعا
به کسی نگو چه شد رفت و چرا
تو نمیدانی که اخلاق مرا
تو نمی دانی که اینجا بوده است
عاشقت این مرد تنها بوده است
بی خبر رفتم به جمع عاشقان
ناگهان کاری به دستم داد دل
لاجرم در چاله ای افتاد دل
چشم تو کار دوصد لیلا کند
نقش یک معشوقه را ایفا کند
تا نگاهت روبه رویم میشود
چهره ی تو آرزویم میشود
آرزوی من شده دیدار تو
یک نفر اینجا شده بیمار تو
تو کجایی تا پرستاری کنی
در حق این عاشقت کاری کنی
بی خیال عالم و آدم شدی
عاشقم کردی و بعداً کم شدی
فرصت دیدار ما بسیار نیست
عاشقت را رنگ بر رخسار نیست
یک زمان یادی اگر کردی زِ ما
آمدی سراغ این بی ادعا
به کسی نگو چه شد رفت و چرا
تو نمیدانی که اخلاق مرا
تو نمی دانی که اینجا بوده است
عاشقت این مرد تنها بوده است
- ۴۷۵
- ۱۲ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط