کاش میشد

کاش میشد
خوابیـد و بیدار نشـد
یکـ مـرگ آرام و بدون دردسـر
و بعد از دور میدیدم کسی دلش برایم تنگ است یا نـه
کسی در حوالی تنهایی نبود بی دلیل مرا حس میکند یا نـه
کسی پشیمان است از بودن هایش ، نبودن هایش ، حرف هایش ، باور هایش
کسی برایم اشکـ میریزد ، کسی غم روز های تنهایی مرا میخورد یا نـه
کاش میشد حال کسی باشد برایش از بودن هایم بگویـم که روزهایی که نیستم باقی بدانند چه گذشت بر روزگار ِ بی روزگـار من
و یا شاید این نبودن ها هم خوب باشد
شاید همه چیز خوب است و ما اینجـا یکـ جای کارمان میلنـگد
شاید یک روز آرزوهایمـان رویا شد و نبودیم و تمام
شاید نبودیم
و شاید ...
دیدگاه ها (۱)

هَـمیشه بـآید کَسـی باشدکـــہ مــَعنی سه نقطه‌هاے انتهاے جمل...

عاطفه آدمی را میتوان در مویرگ چشمان او هم یافت...!!

نامه فرهاد به آذر :سلام بانوی ساده و شاعر قصه های روزانه...ف...

یکبار هم هوشنگ ابتهاج در مصاحبه ‌ای ‌گفت «اصلا کسی دنبال آدم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط