ژانر: ارباب برده ای
ژانر:#ارباب_برده_ای
شخصیت های رمان:ارت_جیمین_جین_جونگکوک_تهیونگ(وی)
پارت۱:
به نام خدا
داستان از اونجایی شروع شد ک ارت ی دختر دبیرستانی بود مادرش همیشه دوس داشت تو مدرسه پولدارا درس بخونه ارت وارد مدرسه شد با ۴پسر جلوشو گرفتن تا اذیتش کنن اسمشون جانکوک -جیمین-تهیونگ(وی)-جین معلوم بود کع خیلی شیطونو دختر باز هستند
ارت:از جلو راهم برین کنار میخوام رد شم
جیمین:نمیرم بعدشم نرم چیکار میکنی
ارت:انقد جیغ میزنم بالاخره ینفر میگه برا چی داد و بی داد راه انداختی
جیمین:خعل خب بچه ها برین کنار تا خانوم محترم رد شن
ارت رفت دعا میکرد تا با پسرایی ک باهاشون همکلاس نباشه ۱۰ دقیقه گذشت دید ک هر ۴تا وارد کلاس شدن بعله ...باهاشون همکلاس بود
ارت:من همیشه بدشانسم
جین:چیزی گفتی خانوم خوشکله
جین انگشتشو رو لبش کشید
ارت:ببینم اصن ب تو چه ک من چی گفتم
جین:هه واسه ما شاخ نشو
۴ ساعت بعد
ارت:خانوم معلم میشه برم بیرون
معلم:برو عزیزم ولی زود بیا
کوکی: وایسا ماهم بیایم
معلم ک میدومست خیلی بی ادبن هیچی نگفت و گذاشت برن
ارت میخواست وارد دستشویی شه ک از پشت یکی صداش کرد دید جیمینه
جیمین:میشه بیای کارت دارم
ارت:ن نمیشه
جیمین:لطفا
ارت:بهت گفتم ن
جیمین:خواهش کردم
ارت:بله
جیمین:خواستم بهت بگم میشه بامن دوس شی
ارت:این حرفا چیه میزنی من دوست ندارم
جیمین:ببین ارت من میدونم تو منو دوس داری پس فرار نکن
ارت:خعل خب باشه فکرامو بکنم بهت میگم
ارت غافل از اینکه نمیدونست جیمین هزارتا دوس دختر دارع و بخاطر سو استفاده از اون بهش پیشنهاد دوستی داد
جیمین سریع رفت پیشه دوستاشو گفت:بچه ها فک نکنم رد کنه حالا میبینین ک ما میشیم اربابش و اون میشه برده ی ما
روز بعد:
ارت:سلام جیمین
جیمین:اوه ارت سلام
ارت:جیمین میخواستم بهت بگم...
جیمین:بگو چی میخواستی بگی ادامه بده
ارت:خب راستش منم بهت علاقه دارم پیشنهادتو قبول میکنم
جیمین:یااا راس میگی خیلی خوشحال شدم
ارت:جیمینم من عاشقتممم
جیمین:منم عاشقتممم
ارت لبخند زد
جیمین:عشقم میشه فردا بیای خونم باهم فیلم ببینیم
ارت:یا نمیتونم دوستم میخواد بیاد
جیمین:خب به دوستت بگو پس فردا بیاد بیاد بخاطر من ارت
ارت:باشه جیمینی
من برم خونه فردا میبینمت
فردا شد جمعه بود قرار شد ک دوست ارت فردا بیاد امشبم برع خونه جیمین ...ارت سوار ماشین شد ک بره خونه جیمین تو راه خیلی خوشحال بود از اینکه داره میره خونه جیمین
رسید اونجا ادرس توی دستشو نگا کرد درست اومده بود زنگو زد و وارد خونه شد..
جیمین:عشقم اومدی سلام
ارت:اره امدم پیشت جیمینم
جیمین:خوش اومدی
ارت نمیدونست امشب قراره چی سرش بیاد یا باید قبول میکرد ویا باید تا اخر عمر حمالیه اون ۴تارو میکرد
جیمین با ارت سر صحبتو باز کردو گفت ک باید برده ی من شی ارت تو خیلی خوبی زیر من بودن خیلی درد دارع
ارت:یا داری چی میگی خجالت بکش
سمت در رفت ک بازش کنه ولی در باز نمیشد جیمین درو قفل کرد
جیمین ارتو کشان کشان گرفت و سمت اتاق برد در حالی ک ارت گریه میکردو میگفت ن نمیخوام ن جیمین تو چرا ازم سواستفاده کردی
جیمین دره اتاقو باز کرد ارت دید ک جین و تهیونگو و وی لخت سره تخت خوابیدن و بهش اشاره میکنن ک بیاد
جیمین داشت میداد ک ارت داره گریه میکنه و گفت:یا ارباب کوچولوی من یکم درد داره ولی نگران نباش چیزیت نمیشه عشقم
ارت:با اون دهنه کثیفت بمن نگو عشقم
جیمین:دیگه داری خیلی پررو میشی دختربرو کپتو رو تخت بزا جین و کوکی و وی و جیمین شروع کردن به در اوردن لباسای ارت
ارت با دست دستشو روی اندام های شخصیش گذاشته بود ولی اونا دستشو برداشتن و مجبورش کردن اونشب اونقد کتکش زدن تا ارت قبول کرد ....
ادامه دارد
امیدوارم خوشتون اومده باشه دپستان
لایک و نظر فراموش نشه پلیز
شخصیت های رمان:ارت_جیمین_جین_جونگکوک_تهیونگ(وی)
پارت۱:
به نام خدا
داستان از اونجایی شروع شد ک ارت ی دختر دبیرستانی بود مادرش همیشه دوس داشت تو مدرسه پولدارا درس بخونه ارت وارد مدرسه شد با ۴پسر جلوشو گرفتن تا اذیتش کنن اسمشون جانکوک -جیمین-تهیونگ(وی)-جین معلوم بود کع خیلی شیطونو دختر باز هستند
ارت:از جلو راهم برین کنار میخوام رد شم
جیمین:نمیرم بعدشم نرم چیکار میکنی
ارت:انقد جیغ میزنم بالاخره ینفر میگه برا چی داد و بی داد راه انداختی
جیمین:خعل خب بچه ها برین کنار تا خانوم محترم رد شن
ارت رفت دعا میکرد تا با پسرایی ک باهاشون همکلاس نباشه ۱۰ دقیقه گذشت دید ک هر ۴تا وارد کلاس شدن بعله ...باهاشون همکلاس بود
ارت:من همیشه بدشانسم
جین:چیزی گفتی خانوم خوشکله
جین انگشتشو رو لبش کشید
ارت:ببینم اصن ب تو چه ک من چی گفتم
جین:هه واسه ما شاخ نشو
۴ ساعت بعد
ارت:خانوم معلم میشه برم بیرون
معلم:برو عزیزم ولی زود بیا
کوکی: وایسا ماهم بیایم
معلم ک میدومست خیلی بی ادبن هیچی نگفت و گذاشت برن
ارت میخواست وارد دستشویی شه ک از پشت یکی صداش کرد دید جیمینه
جیمین:میشه بیای کارت دارم
ارت:ن نمیشه
جیمین:لطفا
ارت:بهت گفتم ن
جیمین:خواهش کردم
ارت:بله
جیمین:خواستم بهت بگم میشه بامن دوس شی
ارت:این حرفا چیه میزنی من دوست ندارم
جیمین:ببین ارت من میدونم تو منو دوس داری پس فرار نکن
ارت:خعل خب باشه فکرامو بکنم بهت میگم
ارت غافل از اینکه نمیدونست جیمین هزارتا دوس دختر دارع و بخاطر سو استفاده از اون بهش پیشنهاد دوستی داد
جیمین سریع رفت پیشه دوستاشو گفت:بچه ها فک نکنم رد کنه حالا میبینین ک ما میشیم اربابش و اون میشه برده ی ما
روز بعد:
ارت:سلام جیمین
جیمین:اوه ارت سلام
ارت:جیمین میخواستم بهت بگم...
جیمین:بگو چی میخواستی بگی ادامه بده
ارت:خب راستش منم بهت علاقه دارم پیشنهادتو قبول میکنم
جیمین:یااا راس میگی خیلی خوشحال شدم
ارت:جیمینم من عاشقتممم
جیمین:منم عاشقتممم
ارت لبخند زد
جیمین:عشقم میشه فردا بیای خونم باهم فیلم ببینیم
ارت:یا نمیتونم دوستم میخواد بیاد
جیمین:خب به دوستت بگو پس فردا بیاد بیاد بخاطر من ارت
ارت:باشه جیمینی
من برم خونه فردا میبینمت
فردا شد جمعه بود قرار شد ک دوست ارت فردا بیاد امشبم برع خونه جیمین ...ارت سوار ماشین شد ک بره خونه جیمین تو راه خیلی خوشحال بود از اینکه داره میره خونه جیمین
رسید اونجا ادرس توی دستشو نگا کرد درست اومده بود زنگو زد و وارد خونه شد..
جیمین:عشقم اومدی سلام
ارت:اره امدم پیشت جیمینم
جیمین:خوش اومدی
ارت نمیدونست امشب قراره چی سرش بیاد یا باید قبول میکرد ویا باید تا اخر عمر حمالیه اون ۴تارو میکرد
جیمین با ارت سر صحبتو باز کردو گفت ک باید برده ی من شی ارت تو خیلی خوبی زیر من بودن خیلی درد دارع
ارت:یا داری چی میگی خجالت بکش
سمت در رفت ک بازش کنه ولی در باز نمیشد جیمین درو قفل کرد
جیمین ارتو کشان کشان گرفت و سمت اتاق برد در حالی ک ارت گریه میکردو میگفت ن نمیخوام ن جیمین تو چرا ازم سواستفاده کردی
جیمین دره اتاقو باز کرد ارت دید ک جین و تهیونگو و وی لخت سره تخت خوابیدن و بهش اشاره میکنن ک بیاد
جیمین داشت میداد ک ارت داره گریه میکنه و گفت:یا ارباب کوچولوی من یکم درد داره ولی نگران نباش چیزیت نمیشه عشقم
ارت:با اون دهنه کثیفت بمن نگو عشقم
جیمین:دیگه داری خیلی پررو میشی دختربرو کپتو رو تخت بزا جین و کوکی و وی و جیمین شروع کردن به در اوردن لباسای ارت
ارت با دست دستشو روی اندام های شخصیش گذاشته بود ولی اونا دستشو برداشتن و مجبورش کردن اونشب اونقد کتکش زدن تا ارت قبول کرد ....
ادامه دارد
امیدوارم خوشتون اومده باشه دپستان
لایک و نظر فراموش نشه پلیز
۶۹.۴k
۰۶ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.