لعنتی را دوست دارم
لعنتی را دوست دارم
مثل یک استکان چای کمر باریک
نزدیکش که میشوم
عطرش مثل دارچین توی سرم میپیچد
توی چشمهایش زل میزنم و دستش را میگیرم
عطر هل، هولم میکند!
و میبوسمش، میبوسمش...
شیرین مثل نبات!
پس...
الکی نیست؛
خستگی هایم را دور میریزی!
معجون دوست داشتنی ام...
مثل یک استکان چای کمر باریک
نزدیکش که میشوم
عطرش مثل دارچین توی سرم میپیچد
توی چشمهایش زل میزنم و دستش را میگیرم
عطر هل، هولم میکند!
و میبوسمش، میبوسمش...
شیرین مثل نبات!
پس...
الکی نیست؛
خستگی هایم را دور میریزی!
معجون دوست داشتنی ام...
۱.۵k
۱۱ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.