میخواستم باب سلیقه ی اوباشم

میخواستم باب سلیقه ی اوباشم
جوری شدم که او دوست داشت
تمامم را طبق میل اوتغییردادم
و او رفت..
به همین سادگی که مینویسم ومیخوانید!
من ماندم و
آدمی عجیب
که سلیقه ی هیچ بنی بشری نیست!
شما را جان عزیزتان
برای هیچکس،خودتان راتغییر ندهید
سلیقه ای اگرباشد،
لااقل باب سلیقه ی خودتان عوض شوید،
که اگر دنیا هم شمارا نخواست
یک نفربرایتان بماند ...
کسی آن طرف آینه!
که شما را ببیندو جانش در برود!

باب سلیقه ی هیچ کس نباشید..
آدم ها ماندن بلد نیستند..
زود می روند!
دیدگاه ها (۱)

این روزا شرمنده دلم هستمواسه دلتنگیاشواسه غرورشواسه ......جو...

احتکار عسل است آن همه در لب هایت؛بی دلیل نیست که تو این همه ...

دلم چون وانت است و غصه بار استبه روغن سوزی ت دچاراستدهانم...

لب‌هایت...این چسب های زخم رابر دهانم بچسبان!غمگین تر از آنمک...

میخواستم باب سلیقه ی او باشم .‌..جوری شدم که او دوست داشت ،ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط